حضرت زرتشت (ع)

با استناد به مسئله شر،[۱۰۱] اگر خدا نمی‌خواهد مشکلات و ناعدالتی‌های جهان را از بین ببرد، پس شریر است و اگر می‌خواهد اما نمی‌تواند، پس قادر نیست؛ نتیجتاً نمی‌تواند به‌طور همزمان نیک‌خواه و قادر مطلق باشد. ماهیت دوگانه مزدیسنا، زرتشت را به نخستین کسی بدل می‌سازد که پاسخی بر مسئله شر ارائه داد، یا چنان‌که جیمز آر. راسل می‌گوید، به شکل «ظریفی» رام‌نشدنی‌ترین راز تمام ادیان را حل کرد.[۱۰۲] راه‌حل ارائه شده توسط زرتشت، یعنی کشمکش میان اهورامزدا، آن نیک مطلقی که بدی در او وجود ندارد و اهریمن، آن شریری که نیکی در او وجود ندارد، کاملاً نوآورانه و بکر به نظر می‌رسد. در یک سو، او به پیروان اشه (راستی) وعده پیروزی نهایی خیر بر شر در نبرد پایانی را داد و در سوی دیگر، توضیحاتی منطقی برای موجودیت شر به دلیل وجود آزادی اختیار و دو حالت وجود یا موجودیت ارائه کرد.[۱۰۳]

پاسخ زرتشت به مسئله شر، بر موجودیت دو «مینو»، دو قدرت برابر که در گاتاها «همزاد» توصیف شده‌اند، استوار است. دو قدرت مطلق، خیر و شر، که نه تنها در جهان معنوی تجلی پیدا کرده‌اند، بلکه جهان مادی را نیز تحت تأثیر خود قرار می‌دهند. انگره مینو (مینوی شر)، شریر است چرا که با آزادی اختیار برگزیده که چنین باشد. سپنتا مینو (مینوی خیر) خود را در خلقت تجلی داده، حال آنکه انگره مینو خود را با ناپاکی و هجوم خشونت‌آمیز تجلی می‌دهد.[۱۰۴] ایرانشناس آلمانی والتر هنینگ می‌گوید: «از نظر من، ثنویتی از این نوع تنها می‌تواند بر پایه توحیدی از قبل موجود شکل بگیرد، بر پایه آن که یک خدا، یک خدای خوب، مسئول جهان است. به این دلیل، من می‌خواهم ادعا کنم دینی که زرتشت با آن تربیت شد کاملاً توحیدی بوده‌است. در نتیجه، دینِ زرتشت اعتراضی علیه یکتاپرستی است. هرکجا که یک دین توحیدی پا می‌گیرد – در صورتی که یک انسان با یک مغز درون کله‌اش در آن حوالی وجود داشته باشد – صدای چنین اعتراضاتی بلند می‌شود. هر ادعا مبنی بر اینکه دنیا توسط یک خدای خوب خلق شده باید این سؤال را به وجود بیاورد که چرا جهان خیلی از «خوب بودن» فاصله دارد. جواب زرتشت، که دنیا توسط یک خدای خوب و یک مینوی شریر، دو قدرت برابر، خلق شده پاسخ کاملی است: این یک پاسخ منطقی است.»[۱۰۵] جیمز بوید و دونالد کروسبی در بررسی نظر هنینگ می‌گویند که این پاسخی خردگرایانه برای خلق جهان توسط خدا — برای اینکه انسان به او در نبرد با نیروهای شر یاری رساند — هم هست[۱۰۶] و به علاوه تصویر قانع‌کننده‌ای از خدا به عنوان خیر مطلق ارائه می‌کند و به انسان، به عنوان همکار اهورامزدا که آزادانه می‌تواند دعوت خدا را بپذیرد یا رد کند، مقامی والا و جایگاهی مهم می‌دهد؛ اما این سؤال را ایجاد می‌کند که برابری دو مینوی همزاد چطور با پیروزی قطعی نیروهای خیر که زرتشت وعده‌اش را داده از نظر فلسفی و دینی سازگار است؟ اگر پیروزی اهورامزدا قطعی است، «آیا این دوباره همان مشکل سنتی ادیان را زنده نمی‌کند؟» فاکس به این موضوع اضافه می‌کند که «آیا می‌شود همزمان پیروزی نهایی اهورامزدا را قطعی دانست و هم پذیرفت که او در آغاز با یک نیروی شریر برابر بوده‌است؟» بوید و کرسبی معتقدند اگر زرتشت دو نیرو را برابر می‌دانست، دیگر دلیلی نداشت که پیروزی نیکان را پیش‌بینی کند و به علاوه، این موضوع انسان‌ها را وارد یک «قمار نامطمئن» دربارهٔ انتخاب خدای پیروز می‌کند

شیکد و پس از او ماری بویس تلاش کردند این موضوع را با شرح اینکه اهریمن موجودیت گیتیایی ندارد و تنها در حالت مینویی می‌تواند با اهورامزدا رقابت کند، حال آنکه اهورامزدا می‌تواند موجوداتی گیتیایی خلق کند تا به او در نبرد یاری رسانند حل کنند؛ نتیجتاً کفه به سمت نیروهای خیر سنگینی می‌کند. بویس می‌گوید «شر برای زرتشت چیزی است که در دام می‌اندازد و مخلوقات سپنتا مینو را به نابودی می‌کشاند.»[۱۰۸] نظر بویس بر این استوار است که زرتشت در یسنه ۳۰٫۴ ذکر کرده که از میان دو مینوی همزاد، «یکی زندگی را خلق کرد و دیگری نازندگی را.» برداشت شیکد و بویس نسبت به هنینگ این برتری را دارد که دیگر ضروری نیست مفاهیم مشکل‌دار «قادر مطلق» و «آگاه مطلق» به اهورامزدا نسبت داده شود تا بتواند کشمکش کیهانی را پیروز شود، بلکه انسان‌ها سرنوشت نبرد را رقم می‌زنند؛ به علاوه، این نظریه به زندگی انسان یک «معنی واقعی» می‌بخشد. هرچند این برداشت هم مشکلات خودش را دارد؛ به عنوان مثال بویس شخصاً اشاره می‌کند که سنت زرتشتی خلق موجوداتی چون گرگ را به اهریمن نسبت می‌دهد و شیکد می‌گوید که هیچ اشاره‌ای در اوستا نیست که نشان دهد اهریمن توانایی خلق گیتیایی ندارد.[۱۰۹] از دید فلسفی هم عدم موجودیت مادی دلیل کافی برای شکست قطعی اهریمن به حساب نمی‌آید

برداشت سومی هم وجود دارد که افرادی چون فاکس، زنر و گرشویچ از آن پشتیبانی می‌کنند: سپنتا مینو و اهورامزدا یکی نیستند. این محققان اشاره به «دو مینوی همزاد» در گاتاها را مورد استناد قرار می‌دهند و برداشت می‌کنند که در واقع سپنتا مینو و انگره مینو فرزندان اهورامزدا هستند و مانند اهورامزدا آزادی اراده دارند؛ اهورامزدا خود راستی را انتخاب کرد اما انگره مینو که دروغ را برگزیده، باید در نهایت نابود شود.[۱۱۱] آن‌ها استدلال می‌کنند اگر، مطابق یسنه ۴۷٫۳، اهورامزدا «پدر سپنتا مینو» است و سپنتا مینو و انگره مینو همزادند، طبیعتاً اهورامزدا باید پدر انگره مینو هم باشد. نتیجتاً آموزه‌های زرتشت بر «یکتاپرستی» استوار است. اما این موضوع توسط گاتاها پشتیبانی نمی‌شود؛ فاکس خود معترف است که «زرتشت در هیچ‌کجا به‌طور واضحی حرف از یکتاپرستی نمی‌زند.»[۱۱۲] به علاوه، هاتِ «همزاد بودن دو مینو» هیچ اشاره‌ای به پدر مشترک آنان نمی‌کند و تنها می‌تواند منظور این باشد که در یک زمان پا به عرصه وجود گذاشته‌اند. همچنین اشاره یسنه ۴۷٫۳ به «پدر سپنتا مینو» بودن اهورامزدا احتمالاً معنایی جز ارتباط نزدیک آن دو و حتی یکی بودن آن‌ها ندارد. مشکل فلسفی این برداشت آن است که اگر اهورامزدا، آنطور که زنر ادعا می‌کند، قادر مطلق است پس نباید اهریمن به طریقی مخلوق خود او باشد؟ فاکس پاسخ می‌دهد که اهورامزدا با خلق موجودات آزاد، نیروهای «باالقوه شریر» خلق می‌کند که باز سؤال ایجاد می‌شود: «اگر اهورامزدا می‌داند که آن‌ها رو به شرارت خواهند گذاشت، پس چرا خلقشان می‌کند؟»[۱۱۳] در مجموع، بنا به گفته گراردو نیولی، ثنویت در قلب آموزه‌های زرتشت قرار دارد و با قرار دادن اهورامزدا در جایگاهی بالاتر نسبت به دو مینو، نمی‌توان منکر دوگانگی آن شد. هرچند نیولی معتقد است در آموزه‌های زرتشت، «ثنویت قدرتمند» و «گرایش‌هایی یکتاپرستانه» هم‌زیستی دارند.[۱۱۴] نیولی در کتاب زم‍ان و زادگ‍اه زرت‍ش‍ت با اشاره به پدری اهورامزدا برای سپنتا مینیو، و همزاد خوانده شدن دو مینوی متقابل، اهورامزدا را پدر و خاستگاه هر دو مینو دانسته‌است. وی با تأکید بر اینکه ثنویت مطرح شده در گاهان صرفاً ثنویتی اخلاقی و فلسفی است، همزاد بودن دو مینو را به معنی برابری و یکسانی طبیعت آن دو گرفته‌است

فرانتس کونیگ در دانشنامه بریتانیکا می‌نویسد «زرتشت به دلیل یکتاپرستی آشکار (خدایی، که او را اهورامزدا یا «پروردگار حکیم» خوانده‌است) و همچنین دوگانه‌انگاری ادعایی وی (مشهود در تمایز آشکار بین نیروهای نیک و نیروهای شر) مورد توجه دانشمندان بوده‌است.»[۱۱۶] به عقیده چنگیز مولایی در تاریخ جامع ایران، «خداشناسی زرتشتی بر مبنای اعتقاد به یگانگی و یکتاپرستی اهورامزدا، پرستش و نیایش و رواج نام این خدای یگانه شکل گرفته‌است

یکی از واضح‌ترین عبارات فرجام‌شناسانه گاتاها، سوشیانت است. این عبارت را در ابتدا احتمالاً به خود زرتشت اطلاق می‌کردند. در گاتاها به آهن گداخته هم اشاره شده‌است که البته در فضای سروده‌های زرتشت مشخص نیست به چه موضوعی اشاره دارد. در نوشته‌های پهلوی که دربارهٔ رودی از آهن گداخته نوشته‌اند که نیکان به آسانی از آن عبور می‌کنند که احتمالاً برپایه همین اشاره‌است. همچنین مشخص نیست که به اندیشه بازخیزش مردگان از مرگ در زمان سرایش گاتاها وجود داشته‌است، یا خیر. لومل معتقد است که یسنه ۳۰٫۷ و ۳۴٫۱۴ به همین موضوع مربوط هستند. زرتشت در یسنه ۳۴٫۱۴ از بخشیده شدن پاداشی آرمانی به «تن و جان» پیروان منش نیک (وهومنه) و اشه سخن رانده‌است

در سراسر ۱۶ هات، یک شیوه تفکر تقریباً یکپارچه نمایان است: زرتشت تلاش می‌کند با سروده‌هایش اهورامزدا را خشنود کند، دانش خود را نمایش دهد و به پیروان خود امید آینده‌ای بهتر، چه در جهان مادی و چه در جهان معنوی، بدهد. شیوه شاعر در استفاده از آرایه بخش‌گویی قابل توجه است

دیودور سیسیلی مطلبی را نقل می‌کند که بدون تردید ریشه زرتشتی دارد. او می‌گوید که در «میان ایرانیان، زرتشت ادعا کرد که قانون از سوی «دایمون خوب» به او الهام شده‌است.» نویسنده السیبیادس الهام‌کننده را «تفکر موفق» می‌نامد. منظور این دو نویسنده از «دایمون خوب» و «تفکر موفق» در واقع همان وهومنه (که در لغت به معنی منش نیک است) است

هگل از این می‌گوید که «ما نخستین بار با شاهنشاهی هخامنشی وارد تاریخ پیوسته شده‌ایم و ایرانیان نخستین مردمان تاریخی‌اند.» او می‌گوید در ایران بود که «نور تابید و آنچه اطرافش بود را روشن ساخت؛ چرا که نور زرتشت به جهان هوشیاری تعلق دارد.»[۲۲۶] در واقع هگل ایرانیان را به دلیل نظام دینی زرتشتی «نخستین مردمان تاریخی» می‌داند. او معتقد بود که نور مزدایی به انسان این قابلیت را می‌دهد که، در کنار سایر انسان‌ها، به آن آزادی دست پیدا کند که هرچه  تا آنجا که توانایی‌اش را دارد – می‌خواهد انجام دهد. او نبرد میان روشنایی و تاریکی در مزدیسنا را در سازماندهی سیاسی شاهنشاهی هخامنشی بازتاب یافته می‌داند.[۲۲۷]

Zartosht

حضرت زرتشت (ع)

زرتشت در گاتاها به وضوح از آزادی اختیار بشر سخن رانده‌است. او در یسنه ۳۱ اهورامزدا را خطاب قرار داده و به او می‌گوید «[تو از ما خواستی] هرکس باور خویش را به آزاد کامی بپذیرد.» بنا به آموزه‌های زرتشت، هرکسی دیر یا زود در عمر خود باید از میان خیر و شر یکی را انتخاب کند. او برخورد میان خیر و شر را به این جهان محدود نمی‌داند؛ در همه سطوح، چه در میان حیوانات، چه در میان انسان‌ها و حتی در میان ایزدان و دیوان، و همین‌طور در هر دو جهان معنوی و جهان مادی، برخورد این دو است که اتفاقات را رقم می‌زند. نتیجتاً، آزادی اختیار به بشر محدود نیست و همه موجودات باید از میان خیر و شر انتخاب کنند. زرتشت آزادی اختیار را هدیه‌ای از جانب اهورامزدا می‌داند، اما به خوبی درک می‌کند «حق آزادی» می‌تواند به معنی «حق انتخاب شر» هم باشد. در همین باب، کلمه اوستایی وَرِنهَ که به معنی آزادی اختیار است، در پهلوی (به شکل وَرَن) به معنی «بدعت» هم استفاده می‌شده‌است.[۱۱۸]

اما آزادی اختیار می‌تواند منجر به مشکل دیگری شود: «تمایز خیر از شر همیشه ساده نیست.» این چیزی است که زرتشت عمیقاً به آن باور دارد. در نتیجه، در گاتاها به دفعات اهورامزدا را خطاب داده و از او دربارهٔ چگونگی انتخاب راه اشه سؤال می‌کند. چنان‌که در یسنه ۴۴ می‌گوید «ای اهورا! از تو می‌پرسم… کدام یک از اینان که با آنان سخن می‌گویم، اَشَوَن و کدام یک دُروَند است؟»[۱۱۹] او خود را آن که «اهورامزدا برای هر دو گروه برگزیده» می‌داند و وعده می‌دهد که «به سوی شما می‌آیم تا زندگی را به پیروی از «اشه» سر آوریم.»

احتمالاً به سبب این باور راسخ که خود از پیروان «اشه» است، باشد که زرتشت در در یسنه ۳۰ اعلام می‌دارد با «گوش‌ها[ی خویش] بشنوید بهترین [سخنان] را و ببینید با منش روشن، هر یک از شما – چه مرد و چه زن – پیش از رویداد بزرگ… از میان دو راه [یکی را] برگزینید و این [پیام] را [به دیگران] بیاموزید.» سپس توضیح می‌دهد که چگونه آن دو مینوی همزاد یکی در پندار و گفتار و کردار نیک سخن گفت و دیگری بد؛ و نیک‌آگاهان راستی را برمی‌گزینند

سه گروه از یاران زرتشت در تاریخ وجود دارد که در ادامه با آن ها اشنا می شوید. نخستین گروه زرتشت به نام خیتو شناخته میشدند که به معنی خودمانی می باشد. لقب این گروه، آزادگان بود که با جان و دل، تمامی گفتار زرتشت را می پذیرفتند و تلاش در گسترش آن داشتند. ورزن نام دومین گروه زرتشت بود که این افراد در حلقه قرار داشتند. آنان از زرتشت فاصله داشتند، به همین خاطر نمیتوانستند واژها و سخنان زرتشت را به درستی درک کنند. به چنین گروهی، انجمنیان گفته میشد. سومین گروه زرتشت، اریمن نام داشت که امروزه به آن آریامنش می گویند. این گروه به سخنان زرتشت از راه دور و از کشورهای دیگر، ایمان آورده بودند.

در گاتاها اشاراتی وجود دارد مبنی بر اینکه انسان، در روز رستاخیز، برای اعمال بازخواست خواهد شد. هرچند این اشارات، نسبتاً اندکند و بعدها در اوستای متاخر و متون پهلوی توسعه یافته‌اند. زرتشت در یسنه ۳۱ از اهورامزدا می‌پرسد که «چگونه گذشت و چگونه خواهد گذشت؟ اَشَوَنان و پیروان دروج را چه پاداشی در دفتر زندگانی نوشته خواهد شد؟» عباراتی مانند «گرو دمانه» (سرای سرود)، «دمانه ونهیوس مَنَنهو» (سرای منش نیک) و انهیوش وهیشته (بهترین موجودیت) به نظر می‌رسد به پاداش‌هایی که در انتظار آنان پیروان نیکی است، اشاره داشته باشد. در تضاد با این‌ها، به «دروجو دمانه» (سرای دروغ) هم اشاره شده که سزای کسانی خواهد بود که اعمال زشتشان بیش از کارهای نیکشان باشد

در شاهنامه به‌طور کلی تصویر مثبتی از زرتشت مجسم شده‌است. سرایش این اثر، پیش از فردوسی به دقیقی سپرده شده بود. او، برخلاف فردوسی که کتاب را از آغاز آفرینش انسان شروع می‌کند، بنا داشت که زندگی زرتشت را مبدأ کتاب خود در نظر گیرد. در بخش مربوط به زرتشت در شاهنامه، پس از اینکه گشتاسپ دین زرتشت را می‌پذیرد، ایران به آرمان‌شهری تبدیل می‌شود که همه مردم آن در صلح و آرامشند.[۱۳۹] اگرچه زرتشت به عنوان یک پیامبر یکتاپرست ظاهر می‌شود، اما نبردهای سپاه ایران و سپاه توران در داستان شاهنامه، همان دوگانه سپاه روشنایی و سپاه تاریکی را یادآوری می‌کند.[۱۴۰] چون گشتاسپ دین مزدایی را می‌پذیرد، آتشکده‌های بسیار برپا می‌کند. سپس زرتشت به عنوان مدافع استقلال ایران به تصویر کشیده می‌شود و پادشاه را از پرداخت خراج به ارجاسپ تورانی بازمی‌دارد

این موضوع ارجاسپ را عصبانی می‌کند. او نامه‌ای تهدید آمیز به گشتاسپ می‌نویسد و می‌گوید در صورتی که به دین کهن بازنگردد، به ایران حمله خواهد کرد. گرشاسپ زرتشت و بزرگان را گرد می‌آورد و مشورت می‌خواهد؛ آنان به او توصیه می‌کنند که تسلیم نشود. سپس جنگ‌های بزرگی درمی‌گیرد و پادشاه پسر خود، اسفندیار، را به فرماندهی سپاه منصوب می‌کند. پیروزی نهایی با ایران است و در پایان داستان، پادشاهان جهان از گشتاسپ تقاضا می‌کنند نسخه‌ای از زند-اوستا را برایشان ارسال کند.[۱۴۲]

منابع رومی از اینکه زرتشت تنها کسی بود که در زمان تولد به جای گریه کند، خندید حکایت می‌کنند. این شاید تنها افسانه زندگی زرتشت باشد که میان نوشته‌های اروپایی و ایرانی مشترک است

چون مقامات و صاحب منصبان دینی اینگونه با مخالفت با زرتشت برآمدند، او مجبور شد تا از محل زندگی خود سفر کند. اشاره‌ای به این وضعیت را می‌توان در یسنه ۴۶، هات ۱ دید. «به کدام مرز و بوم روی آورم؟ به کجا روم و [از که] پناه جویم؟ مرا از خویشاوندان و یاورانم دور می‌دارند. همکاران و فرمانروایان دُروَند سرزمین نیز خشنودم نمی‌کنند.» این بخش به لحاظ تاریخی حائز اهمیت است. زرتشت از کلمه dahyu به عنوان «سرزمین» استفاده می‌کند که می‌تواند در لغت به معانی مختلفی به‌کار رود. هیچ اشاره‌ای در گاتاها یا بخش‌های متاخر اوستا وجود ندارد که نشان دهد زرتشت پس از ترک سرزمین خود، مسیر طولانی را طی کرده باشد و در سرزمین جدید، با تفاوت‌های اجتماعی یا زبانی روبرو شده باشد. نتیجتاً می‌توان تصور کرد مسافت جغرافیایی طی شده، محدود بوده‌است.[۲۸] پس از مدتی سفر، با کوی‌ویشتاسپ روبرو می‌شود: «ای زرتشت! کیست دوست اَشَوَن تو؟» که خود او پاسخ می‌دهد: «به راستی او کوی‌ویشتاسپ دلیر است!»

Pin on Zoroaster images

حضرت زرتشت (ع)

پاسخ دادن به این سوال که زرتشت، زردشت یا زردهشت کیست، هزاران سال است که ذهن متفکران را در سراسر جهان به خود مشغول کرده است. زرتشت را با عناوینی چون اصلاح‌گری دینی، پیامبر ایران باستان، اولین فیلسوف جهان یا نخستین شاعر ایرانی می‌شناسند

زرتشت را پیامبر ایران باستان می‌دانند. وی مردی خردمند معرفی شده است که برای اصلاح جامعه و تزکیه آن، برانگیخته شد. زرتشت، با ترسیم مرزهای جاودانه میان خیر و شر، مشتاقانه و شوریده‌سر، مردم را به مسیر موردنظر خویش فرا می‌خواند و در آنان تاثیری عمیق می‌گذارد.

نیچه- فیلسوف آلمانی:
زردشت بزرگترین پیامبر هوشمند و تیزهوشی است که پایههای گسترده اندیشه سازنده و مردمیش تاکنون برای باختر استوارترین ستون زندگی بوده است. اندیشه زردشت آموزش های بزرگی برای نیک زندگی کردن، نیک در پیوند بودن، نیک رفتار داشتن و نیک سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهی به دیگران است. او هیچ گاه در هیچ سخنش از به کاربردن پیدرپی «راستی و درستی خودداری نکرده و پیوسته همه مردم را بدین سو خوانده است. در سخن زردشت، شکوهی یافت می شود که در کمتر سخنی می توان یافت.

پرفسور هرتسفیلد:
پشتکار و کوشش های خستگیناپذیر، از فروزههای درخشان ایرانیان میباشد که برپایه راستی و درستی استوار شده است که همه آن ها پرتوی از آیین شکوهمند و پرفروغ زردشت است.


ساموییل لنک (دانشمند انگلیسی):
حقیقت آیین زرتشت به طور شگفت انگیزی پس از قرن های متمادی امروز مطابق با علوم و کشفیات تازه است. این آیین با وجود آنکه زمان زیادی از آغاز آن گذشته است به گونه ای اساس آن محکم و درست به جا مانده که به خوبی می تواند نیازهای مادی و معنوی امروزه بشر را رفع نموده، لوازم یک زندگی سعادتمند نیکی را فراهم آورد و می تواند به آسانی اختلافات بین ایمان و عقاید مذهبی را با علوم و کشفیات جدید مرتفع سازد.


هنوز بطور دقیق، محل و زمان تولد زرتشت پیامبر ایرانی مشخص نشده است؛ با این که بیشتر دانشمندان، امروزه بر این باورند که زردشت بین سالهای ۶۰۰ تا ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد زندگی کرده است و محل تولد او را در مناطقی همچون شهر ری، خوارزم، سیستان، آذربایجان، خراسان و آمل برشمرده اند. اسپنتمان به عنوان نام خانوادگی زرتشت شناخته شده است. پوروشسب، نام پدر زرتشت پیامبر ایرانی بود و نام مادرش دوغدو بود. پوروشسپ و دوغدو پنج در اثر این ازدواج، صاحب پنج پسر شدند که سومین پسر انها زرتشت نام داشت.

زرتشت پیامبر ایرانی وقتی که ۲۰ ساله بود، ترک دیار کرد و به سختی زندگی میکرد. برای این که بتواند به حقیقت دست یابد بطور مستمر تلاش میکند. وقتی که او به سن ۳۰ سالگی رسید، از طرف اهورا مزدا در کنار رود نام دائی تی( برخی از علما آنرا رود ارس امروزی می پندارند) به وی امر شد که مردم را به دین اهورایی دعوت و هدایت کند. او بعد از این که فرمان اهورا مزدا را دریافت کرد این آیین را تبلیغ و انتشار کرد .بعد از آن زرتشت بمدت ۱۰ سال، مشغول به پرستش و عبادت اهورا مزدا بود و مردم، او را آزار مى دادند.

زرتشت پیامبر ایرانی، شروع به تعلیم خلائق بعد از این مکاشفه کرد، در ابتدای کار کسى، سخنان وی را گوش نمیکرد. او بمدت چند بار ناامید شد و مورد ازمایش قرار گرفت. زرتشت پس ‍از گذشت ده سال، به هدفش رسید و میندى نیمون ها که عموزاده وى بود اولین کسى بود که آیین زرتشت را قبول کرد. وقتی که وظیفه ی رسالت زرتشت تمام شد ، به بلخ سفر کرد تا آموزه های مذهبی اش را در پایان عمرش به پیروان خود بیاموزد.« گشتاسب کیانی» در این زمان ، فرمانروای بلخ شده بود و با تورانیان دشمن بود. سرانجام به خاطر همین کینه توزی با هم جنگ کردند و در این مبارزه، زرتشت کشته شد.

بزرگ ترین یاور و گسترش دهنده دینی بهی، شاه گشتاسب کیانی نام داشته که این شاه، آیین زرتشت را قبول کرده است. کیانیان بیش از سه هزار سال پادشاهی کرده اند. مشهورترین خاندان هوگو به نام های فرشوشتر و جاماسب بودند این افراد به عنوان نزدیک ترین یاران زرتشت محسوب میشدند. بعد از این که زرتشت فوت کرد ، جاماسب به عنوان رهبر پیروان او انتخاب شد. از دیگر یاران نزدیک زرتشت می توان به خاندان فریان اشاره کرد که این خاندان ریشه تورانی داشته اند.

Pinterest

حضرت زرتشت (ع)

زرتشت یا زردشت 

یک رهبر و اصلاح‌گر دینی، فیلسوف و شاعر ایرانی بود. او به پیروانش آموخت که هستی میدان نبرد نیروهای خیر و شر است و انسان آزاد است جایگاه خود در این مبارزه را انتخاب کند. آموزه‌های او، هستهٔ اصلی مزدیسنا را می‌سازد.

در گاتاها زرتشت در جامه مرد خردمندی که خود را در یک مأموریت بزرگ می‌بیند، ظاهر می‌شود. او با قدم‌های استواری به دنبال ایجاد تغییر است و به صورت شورانگیزی اطرافیان خود را به راستی فرا می‌خواند.

زرتشت باور داشت که انسان موجودی آزاد است و در تصمیم‌گیری‌های خود اختیار دارد؛ او می‌تواند انتخاب کند که در میان نیروهای روشنایی بایستد یا در صف نیروهای تاریکی قرار گیرد. زرتشت این آزادی را هدیه‌ای از جانب اهورامزدا می‌دانست که از آغاز به انسان‌ها بخشیده شده‌است؛ در عین حال، به خوبی درک می‌کرد این آزادی می‌تواند به معنی آزادیِ گرویدن به نیروهای شر هم باشد.

از زرتشت به عنوان نخستین فیلسوف شناخته‌شدهٔ جهان نام برده شده‌است. نبرد نیروهای خیر و شر مضمون اصلی فلسفهٔ او را می‌سازد که بر بسیاری از مکاتب فلسفی اثر چشم‌گیری گذاشته و تا امروز اندیشهٔ ایرانی را تحت تأثیر خود داشته‌است. به علاوه، فلسفهٔ زرتشت بر فلسفهٔ یونانی و به واسطهٔ آن، بر فلسفهٔ غرب نیز تأثیرگذار بود. از زرتشت به عنوان نخستین کسی که پاسخی منطقی برای مسئلهٔ شر ارائه کرد، یاد شده‌است.

Zoroaster images