پس از مرگ عیسی، پیروانش مدعی برخاستن او از مرگ شدند، هر چند جزئیات دقیق تجربیات آنها از برخاستن عیسی مشخص نیست.
رستاخیز عیسی مسیح آنقدر اهمیت داشت که رسولان او را به دورترین مناطق و خطرناکترین مسیرها در این راه و شهادت ها ترغیب کرد زیرا اگر مدعی برخاستن او بودند تنها یک ادعا باقی میماند و برای یک ادعا نمیتوانستند آنگونه خود را به خطر و تبلیغ بپردازند.همچنین اگر رسولان این راه را ادامه نمیدادند امروزه مسیحیت در همان نقطه تمام شده بود که با این رستاخیز جان تازه ای به آنها داده شد.اگر تمامی رسولان در آن مرحله تصلیب میشدند امروزه در همان نقطه مسیحیت به پایان میرسید اما با آن همه تبلیغات و مسائل انکار تنها یک مسیحیت آورده شده و تمام شده محسوب میشد زیرا بنیاد مسیحیت با رستاخیز در تداوم آن گره خورده بود همانگونه که این انکار میتوانست نقطه پایان به حساب اید. زیرا آنها یک مسیح را طبق یک برآورد پیامبر که دیگر از آن منطقه نمی آید میپنداشتند و با این پندار تمام مسائل به تصلیب و پایان خاتمه میافت. اما مسئله جور دیگر رغم خورد و رستاخیز نشان تداوم این راه شد رسولان به شدت در این مسئله ماتم داشتند زیرا وعده ای که به آنها شده بود را قبل درنیافتند اما با رستاخیز مسیح تعالیم و زمانبندی را بخوبی دریافت کردند دل قوی داشتند و راه را ادامه دادند زیرا اطمینان از وعده و درست در آمدن آن و نهایت امر که با عیسی مسیح روبرو شدند مثال مریم مجدلیه که مثالیست که شما سر مزار شخصی بروید و ماتم کنید و ببینید از پشت سر او میاید و او را باغبان خطاب میکند هم برایشان شوکه کننده بوده هم اینکه انتظار نداشتند زیرا همچین چیزی را ندیده بودند که شخصی برخاسته شود با همان چیزی که باید اثبات کند که خود هست.و بعد از کلمات و سیمایی که به یک باغبان میخورده چون خطاب میشود باغبان او را ندیدی.برای همین عیسی را در نقاشی ها با یک بیل بدست و دست زخم و رد نیزه نشان میدهند جوری که مریم مجدلیه دیده است.یعنی یک مرد باغبان که در حین ماتم و گریه بیاید و خود را عیسی معرفی کند اما دو فرشته حاضر خود قوت عمل را بالا بردند زیرا نمیشود گفت آن زن یک ترسو بوده است زیرا با دیدن هان فرشته ها باید از حال میرفته اما عیسی که او را نجات داده بود را بخاطر میاورد این تغییر سیما را بدن نوبر مسیح میدانند که گاه او برخاسته را پسر انسان بخوانند یا درک سنگین آن به آن مسئله باشد چه چیزی باعث تغییر سیمای عیسی شده بود آمدن از آینده یا گذشته نزدیک هر چه بود این تغییر سیمای مسیح بازشناختی بود نه اینکه کاملان تغییر کند اما با آن چه در تصلیب و زندگی قبل از مرگ اتفاق افتاده تغییر داشته زیرا خطاب شدن باغبان حال به صورت تند شناخت آن که انگار یک صحنه را تند توضیح دهند.اما هر زمان هر کلام او به شناخت مسیح رسیده و آنقدر این مسئله مهم بوده که به سرعت رود و آنها را خبر کند که مسیح را دیده برخاسته و زنان مریم مادر عیسی و آنها صحبت های زنان را هذیان پنداشتند تا اینکه در آن به واقعیت امر رسیدند.