/ششم فروردین زادروز آشو زرتشت/

با رسیدن دوباره نوروز و نو شدن طبیعت ؛ جشن زادروز« اشوزرتشت» اندیشمند و آموزگار ایرانی نیز فرا می رسد

ششمین روز فروردین خرداد روز زادروز زرتشت در گاهشمار ایرانی آمده است . درباره روز و سال زادروز اشوزرتشت روایت

 های گوناگونی وجود دارد . دکتر آبتین ساسانفر که برگردان گاتاها سروده های زرتشت یکی از کهن ترین نوشته هایی که در جهان برجای مانده؛

 از یادگارهای ماندنی اوست می نویسد :« زمان زرتشت را از ششصد تا نه هزار سال پیش از میلاد روایت کرده اند ؛ در حالی که بر

 اساس بررسی های استاد بهروز؛ آشو زرتشت۱۷۶۸سال پیش از میلاد به جهان آمده و در سن هفتاد سالگی جهان را بدرود گفته است .» 


روانشاد دکتر آبتین ساسانفر در سر آغاز برگردان هفده هات از گاتاها می نویسد : « به شناسایی زرتشت و ریشه اندیشه های ایرانی نباید فقط جنبه دینی دارد

 چون بلافاصله چنین برداشت می شود که این فعالیت نوعی فعالیت دینی ست در نتیجه ایجاد کشمکش و درگیری مذهبی خواهد کرد ؛ در حالی که زرتشت بیش

 از هر چیز یک دانشمند ؛ فیلسوف و دانا ست اندک خرافات مذهبی در سرتاسر گاتا ها به چشم نمی خورد .»

تصاویر رسانه خارجی از جشن سده زرتشتیان در تهران | اقتصاد آنلاین

اعتقاد به جشن و شادی-اعتقاد به حقوق زن-اعتقاد به حاکمیت الهی

۱۰ – اعتقاد به جشن و شادی:

دین زرتشت دین شادی و جشن است. یعنی ایرانیان در همه‌ی سال در حال شادمانی بوده‌اند؛ جشن‌های ماهانه، جشن نوروز؛ جشن چهارشنبه‌سوری، جشن مهرگان، جشن زایش زرتشت، جشن سده، جشن سیرسور، جشن‌های گاهان‌بار و… از مهمترین جشن‌های موجود در دوره‌ی باستان بوده‌اند.

 

۱۱ – اعتقاد به حقوق زن:

دین زرتشت حقوق زن را به طور عجیبی در آن عصر محترم شمرده و بر تک همسری تکیه دارد. تعالیم زرتشت زن و مرد را برابر و حقوق هر دو را مساوی فرض می‌کند.

 

۱۲ – اعتقاد به حاکمیت الهی:

از نگاه زرتشت حکومت از آن خداست و حاکم باید ازجانب خداوند انتخاب شود. وی در یسنای ۵ ، ۴۸ می‌گوید: «فرمانروایان خوب باید دستگاه را به دست گیرند، فرمانروایان بد نباید دستگاه را بدست گیرند

بزرگترین جشن سده دنیا در کرمان/ شادمانه ای به بهانه گرم شدن دل زمین -  خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agencyخبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency - جشن باستانی سده در  شیراز

حضرت زرتشت (ع)

بعضی از تاریخ‌نویسان ظهور او را در خراسان و مدفن او را نیز در خراسان دانسته‌اند. برخی دیگر ظهورش را درخراسان و مدفنش را در مزارشریف افغانستان می‌دانند. درحالی که مردمی از افغان مزارشریف را مدفن امام علی(ع) دانسته‌اند. عده‌ای از تاریخ‌نویسان معتقدند که زرتشت در جنگ با سکاها کشته شده است و عده‌ای دیگر قتل او را به دست تورانیان بیان می‌کنند.

همچنین با توجه به آنچه که از اوستا به جا مانده، مورخین از پدر داریوش اول به عنوان کسی که زرتشت از او به بزرگی یاد کرده و گسترش دینش را مدیون اوست، نام می‌برند که بر طبق این روایت‌ها زرتشت با پدر داریوش اول هم دوره بوده است.

 

پاره‌ای از محققین زرتشت را از خانواده فرمانروایان هخامنشی می‌دانند و پاره‌ای دیگراو را دهقان زاده‌ای می‌دانند که پس از سالیان متمادی صحراگردی و خانه بدوشی؛ سکونت و یکجا ماندن را برگزیده و به کشاورزی پرداخته است.

در مورد زمان و مکان تولد زرتشت آنچه باید گفته می‌شد ارائه گردید. حال به آغاز رسالت او اشاره می‌کنیم.

 «زندگی زرتشت را مراحلی است شگفت‌انگیز: چون به سن بیست سالگی رسید، پدر و مادر و همسرخود را رها کرده، برای یافتن اسرار مذهبی و پاسخ مشکلات روحانی که اعماق ضمیرش را پیوسته مشوش می‌داشت، در اطراف جهان سرگردان شد و از هر سو رفت و با هر کس سخن گفت، شاید که نور اشراق درون او را منور سازد.

چون به سی سالگی رسید، زرتشت را مکاشفاتی دست داد.

 پس اهورامزدا به او تعلیم داد و او را به پیامبری برگزید و امر فرمود که حقایق و تعالیم و تکالیف «آیین بهی» را به عالمیان بیاموزد. از آن پس هشت سال بر زرتشت گذشت و گویند وی دراین هشت سال در غاری تاریک به کشف می‌گذرانده است. وی در عالم کشف و شهود با شش فرشته‌ی مقرب اهورامزدا یعنی «امشاسپندان» گفتگو کرد و از مجلس هرکدام بر روشنایی ضمیر و صفای دل او لختی افزوده گشت. پس از آن زرتشت دعوت خویش را آشکار نمود. ده سال پس از نشر دعوت او بود که اولین نفر به آیین بهی گروید. نخستین فردی که به این آیین اهورایی ایمان آورد ، عموزاده ی او «میدی نیمونها maidhy nimonba» بود.

Pin on Medusa drawing


/زندگینامه حضرت زرتشت (ع)/

از زرتشت به عنوان نخستین فیلسوف شناخته‌شدهٔ جهان نام برده شده‌است. نبرد نیروهای خیر و شر مضمون اصلی فلسفهٔ او را می‌سازد که بر بسیاری از مکاتب فلسفی اثر چشم‌گیری گذاشته و تا امروز اندیشهٔ ایرانی را تحت تأثیر خود داشته‌است. به علاوه، فلسفهٔ زرتشت بر فلسفهٔ یونانی و به واسطهٔ آن، بر فلسفهٔ غرب نیز تأثیرگذار بود. از زرتشت به عنوان نخستین کسی که پاسخی منطقی برای مسئلهٔ شر ارائه کرد، یاد شده‌است.

افزون بر مزدیسنا، چند دین دیگر هم زرتشت را یکی از شخصیت‌های محترم یا مقدس خود می‌دانند که از جمله این ادیان اهل حق، مانویت، بابیت، بهائیت، مذهب احمدیه و جنبش‌های نوینی چون مزدزنان است. مانی مدعی بود کامل‌کنندهٔ مأموریت زرتشت است و پیروان آیین بهائی از بهاءالله به عنوان یکی از نوادگان زرتشت نام می‌برند.

در فارسی میانه مانوی Zrdrwšt و در سغدی Z(a)rušč آورده‌اند.[۱] در فارسی کنونی آن را به اشکال مختلفی نوشته‌اند و تلفظ کرده‌اند که از جمله آن زردشت، زرتشت، زَرَتشت و زردهشت است. نویسندگان یونانی چون افلاطون و خانتوس آن را به شکل Ζωροάστρης[و ۳] نوشته‌اند که منبع اشکال لاتین Zōroastrēs و جدیدتر یونانی Ζωροάστρις[و ۴] است.[۲] معرب شده نام مذکور زَرَادُشْت یا زَرَادَشْت، ارمنی‌شده آن Zradašt و سریانی‌شده آن Z(a)rādušt است. این اسم را در زبان‌های نوین اروپایی مانند انگلیسی و آلمانی، گاه با استناد به صورت اوستایی آن را Zarathustra می‌نویسند و گاه با استناد به صورت یونانی به شکل Zoroaster.

زرتشت در قبیلهٔ سپیتامیان که نام جد قبیله، سپیتامه، چند بار در گاتاها ذکر شده، متولد شد. چون بخش دوم (uštra) نام او از لحاظ ریشه‌شناختی با کلمه «شتر» مرتبط است، می‌توان نتیجه گرفت جامعه‌ای که در آن رشد پیدا کرد، یک جامعه مبتنی بر دامپروری بوده‌است.[۲۲] نام‌های اعضای خانواده‌اش در گاتاها نیامده اما در بخش‌های دیگر از مادرش با نام دوغدو و پدرش با نام پوروشاسپه یاد شده‌است. در نام خانوادگی پوروچیستا، دختر کوچک زرتشت، در کنار «سپیتامه» از «هائچت‌اسپه» هم نام برده شده‌است. در نوشته‌های بعدی هائچت‌اسپه را پدر پدربزرگ زرتشت در نظر گرفتند اما ویلیام مالاندرا باور دارد که این نام خانوادگی مادر پوروچیستا باید باشد. زرتشت در یسنه ۴۶، سپیتامیان و هائچت‌اسپیان را مورد خطاب قرار می‌دهد که نشان‌دهندهٔ رابطهٔ نزدیک او با این دو خاندان است. خاندان مهم دیگری که در گاتاها نامش ذکر شده، هوگوَهَ نام دارد که هووی دختر فرَشَوشترهَ، همسر سوم زرتشت، از این خانواده بود. برادر فرَشَوشترهَ، یعنی جاماسپ که وزیر ویشتاسپ هم بود، احتمالاً با دختر کوچک زرتشت ازدواج کرد.

چنان‌که از گاتاها برمی‌آید، زرتشت و پیروانش در ابتدا با مخالفت‌هایی روبرو شدند. این مخالفت، افزون بر دلایل دینی، از مسائل اقتصادی نیز برمی‌آمد. در گاتاها، نام چند تن از دشمنان او ذکر شده‌است. در یسنه، هات ۳۲، از شخصی به نام گرهمه یاد شده‌است. تحت تأثیر آموزه‌های گرهمه، کرپان که پیروان او بودند، به آیین‌ها و مناسک خاصی دست می‌زدند که زرتشت با آن‌ها مخالف بود؛ چرا که باور داشت گرهمه در نهایت باعث تباه شدن زندگی خود و پیروانش خواهد شد. زرتشت در گاتاها از دشمن دیگری با نام بندوئه اسم می‌برد و او را «بزرگ‌ترین ستیهنده با من» خطاب می‌کند؛ او می‌گوید بندوئه سر از «اشه» (راستی) پیچیده و پیروانش را به سوی «دروج» (دروغ) رهنمون می‌سازد و «این مرا اندیشناک» کرده. علاوه بر این اشخاص، دو گروه خاص، یعنی کرپان و کویها، نیز به دشمنی با او برخاستند. مناسک و اعمال دینی این دو گروه، بنا به دید زرتشت، باعث تباه‌سازی زندگی می‌شده‌است. ظاهراً کرپان و کوی‌ها توانایی تأثیرگذاری بر رهبران سیاسی منطقه زندگی زرتشت را نیز داشته‌اند؛ چنان‌که در یسنه، هات ۱۰ آمده «کربان بدکار، [مردمان را] بدان می‌فریبند و فرمانروایان بد با آن به [دُژ] خردی بر سرزمین‌ها فرمان می‌رانند.»[۲۷]

فصل دوم کتاب هفتم دینکرد که نخستین بخش زندگینامه زرتشت است، «معجزاتی که قبل از تولد او، شکوهمندترینِ مخلوقات، از مادر اتفاق افتاده‌اند» نام دارد.[۴۳] در این کتاب برای زرتشت پیش از ورود او به دنیای مادی هم زندگی قائل شده‌اند. او از سه قسمت تشکیل شده‌است: فر، فروَهر و تن‌گوهر.[۴۴] فر او در ابتدای خلقت الهی برخاسته‌است. فروَهر (یا فروشی) او ۳٬۰۰۰ سال قبل از حمله اهریمن به آفریده‌های اهورامزدا به وجود آمد و پس از این دو، تن‌گوهر او که جسم مادی‌اش است، ساخته شد. ابتدا فر او در جهان آسمانی پخش شد و نور بی‌نهایت به خورشید، ماه و ستارگان و آتش خانه فرهیم‌روانان‌زویش فرستاده شد.[۴۵] این فر زمانی که همسر او، مادربزرگ مادری زرتشت، دوغدو مادر زرتشت را زایید، به او نیز انتقال پیدا کرد. از دختر تازه متولد شده، نور بزرگی پخش می‌شد که همه چیزهایی که بین زمین و آسمان بودند را روشن می‌کرد.[۴۶]

در بخش بعدی به معجزات زرتشت از زمان تولد تا دیدار با اهورامزدا پرداخته شده‌است. او تنها نوزادی بود که در هنگام تولد، به جای گریه کردن، خندید.[۵۶] گزیده‌های زادسپرم ذکر می‌کند که زرتشت در زمان تولد خندید زیرا بهمن وارد ذهنش شده بود. با در نظر گرفتن آموزه‌های زرتشت، مبنی بر اینکه خنده و شادی متعلق به خداست و گریه و عزا متعلق به دیوان، این افسانه به خوبی با آموزه‌های او منطق است.[۵۷] خندهٔ زرتشت، پرستاران و والدینش را به تعجب واداشت و باعث ترس دوراسرو که یک کرپ بود، شد. دوراسرو سردستهٔ جادوگران و همان کسی است که در گاتاها از او به بدی یاد شده‌است. او و یک کرپ دیگر به نام براتروکرش، به دشمنان زرتشت در زمان کودکی‌اش بدل شدند. دوراسرو یک بار توانست پوروشاسپ را بترساند؛ به اندازه‌ای که او تصمیم گرفت فرزند خود را به قتل برساند اما نیروهای ایزدی، مانع شدند.[۵۸] داستان دیگری در رابطه با نجات معجزه‌آسای زرتشت نقل شده‌است، مربوط به آن است که او را به لانه یک گرگ ماده انداختند و توله‌های گرگ را کشتند تا گرگ مادر با خشم بیشتری به زرتشت حمله‌ور شود. اما بهمن و سروش ورود کردند و به او این نیرو را دادند تا گرگ را از بین ببرد. سپس یک میش را کنار او گذاشتند تا به کودک شیر دهد.[۵۹] هنگامی که دوغدو سر رسید، میش ناپدید گشت و دوغدو به خیال اینکه کودکش آسیب دیده، هراسان شد. اما با دیدن سلامتی او، ترسش از بین رفت و عهد کرد که دیگر اجازه ندهد که زرتشت از جلوی چشمانش دور شود. به باور نوبری، این داستان نسخهٔ ایرانی ماجرای ارتباط مؤسسان پادشاهی‌ها و ادیان در کودکی با گرگ‌هاست که بسیار رایج بوده و یک نسخه از آن، در میان رومیان به شکل شیر دادن گرگ به رموس و رومولوس وجود داشته‌است.[۶۰] اما بویس معتقد است این همان داستان رموس و رومولوس است که در دوران اشکانیان و ساسانیان به این شکل تغییرش داده‌اند؛ زیرا در این داستان حیوانی که به کودک شیر می‌دهد، با میش جایگزین شده، به آن دلیل که گرگ در مزدیسنا یک حیوان اهریمنی است.[۶۱]

/زندگینامه حضرت زرتشت (ع)/

روزی زرتشت در دوران کودکی، مشغول بازی با دیگر کودکان بود. دوراسرو و براتروکرش تصمیم گرفتند که او را بترسانند. هم‌بازی‌های او فرار کردند، اما زرتشت در برابر دشمنانش ایستاد

آنگاه که ۳۰ ساله شد، بهمن در نزدیکی رود مقدس دایتی از سوی اهورامزدا به سراغش آمد و او را به گفتگو با اهورامزدا خواند.[۶۴] بهمن به شکل مرد بسیار زیبایی ظاهر شد و در لحظه‌ای که زرتشت از رود بیرون آمد تا لباس بپوشد، با او دیدار کرد. بهمن پرسید: «که هستی؟ از که هستی؟» زرتشت پاسخ داد: «منم سیپتمان زرتشت.» بهمن گفت: «برای چه رنج می‌کشی؟... برای چه مبارزه می‌کنی و چه می‌خواهی؟» زرتشت جواب داد: «رنج من برای اهلَوی (اشه) است، مبارزه‌ام برای اهلَوی است، خواسته‌ام اهلَوی است.» سپس بهمن به او کمک کرد که لباس‌هایش[ث] را در بیاورد تا بتواند به دیدار اهورامزدا برود. در گزیده‌های زادسپرم زرتشت در کرانه رود دایتی در ایران به دیدار شورایی از هفت امشاسپند (که اهورامزدا هم یکی از آن‌هاست) رفت. ابتدا آن‌ها را ستایش کرد و سپس بر روی صندلی پرسش‌کنندگان نشست و سوالاتی پرسید و اهورامزدا مستقیماً پاسخ داد. به این پرسش و پاسخ، «هَمپُرسگی» می‌گویند. در همان روز، از خرد بی‌پایان اهورامزدا به زرتشت الهام شد.[۶۵]

بخش بعدی، دربارهٔ اولین حضور زرتشت در جهان انسان‌ها پس از دیدار با اهورامزداست. او به میان مردم رفت و از آنان خواست که امشاسپندان را پرستش کنند و از دیوان دوری گزینند. همچنین از آن‌ها خواست که خودوده (ازدواج با خویشان نزدیک) انجام دهند که با مخالفتشان روبرو شد. پس از آن، به سوی توران رفت که آنجا، «مردان قدرتمند توران» به رهبری اورایتاتنگ به سختی دین را رد کردند، چنان‌که زرتشت در پاسخ خشم و عذاب اهورامزدا را بر آنان نازل کرد. نیروهای شریر، به رهبری اهریمن، تلاش کردند که زرتشت را نابود سازند. اهریمن شخصاً دیوانی را به سوی زرتشت فرستاد اما در نهایت آن دیوان زخمی و بدون نیرو پیش پای اهریمن بر زمین افتادند. زرتشت اهریمن را دنبال کرد و به سمت او سنگ‌هایی به بزرگی یک خانه پرتاب کرد. پس از آن، زرتشت چنان ظاهر جسمانی دیوان را خرد کرد که دیگر نتوانستند به صورت مرئی بر زمین ظاهر شوند. او این کارها را با استفاده از دعای «یثا آهو ویریو» انجام داد.