/سمفونی برکه/

/سمفونی برکه/


سمفونی سکوت انگیز مرغابی ها

غازک های قارقاری در بیشه زاران

روی برکه نهالی خشک

غزل در بر مردن جهانی خوش

بال هایت را باز کن آدمک

شب های زمین سر فصل غروب قصه های آرزوهاست

حسام الدین شفیعیان

/شاعر خواب های دلتنگی/

شاعر خواب های دلتنگی

رویاهای قصه ی دلتنگی
تواریخ تاریخ بدون سال
سالهای قصه ی دلتنگی
پنجره ی رو به شهری آهن
آهن های قصه ی دلتنگی
کارناوال شهرنشینی بوق ممتد ترمز روی کلمات
هجایای کشیده از درد دلتنگی
ماضی بعید قصه دیروزها
فعل حال قصه امروز دلتنگی
خاطرات خیس باران زده سال شمسی
قمری زدور شعر منظومه مثنوی دلتنگی
تالاب غرق شدن کلمات بی برگی
زیر سایه سار درختان تکیده از قصه بی برگی
شاعر-حسام الدین شفیعیان

چند بهم درون ریختگی درون آتش

ستاره شهر درون آتش برون زآتش درون زبر آتش

کمان از بر اتش ترازوی منهای بار از ترازوی درون آتش

مثال برگی که میریزد فصل پائیز درون غبار آتش

تندباد موج انگیز صخره برگردان درون ساحل و آتش

مقیاس زمین بر منظومه شمسی قمری دور درون سیارک های درون آتش

باران که میزند زمین هست آسمان هست کمی بر بال ستارگان درون آتش

حسام الدین شفیعیان

درون آجری برون آهنی

فصل صنوبر ها رویش پیچک درون تنیده دیوار آجری

آجر بر آجر سقف کوتاه درون آجری

خاک قلمدان خاکدان گل درون آجرها گلی آجری

کبوتری که میبرد نامه درون را درون سقف خورده به برگشتن درون آجری

میبرد شاعر را بادبادکی به آسمان انگار مشعلی درون سقف آجری

حسام الدین شفیعیان

فصلی نو

زمستان فصل سرد دور گردون

بگردانو بگردان دور گردون

زفصل زمستان گر نظر کن

زسرما زتابستان گذر کن

زفصلها هست خود در آفرینش

که فصلی نو به نو هست در آفرینش

بکل آفرینش خط نظمیست

ولی فصل های آن نو در آفرینش

حسام الدین شفیعیان