/مزامیر-65-66-67/

 [برای سالار مغنیان. مزمور و سرود داود] ای خدا، تسبیح در صهیون منتظر توست، و نذرها برای تو وفا خواهد شد.
 ای که دعا می‌شنوی، نزد تو تمامیِ بشر خواهند آمد!
 گناهان بر من غالب آمده است. تو تقصیرهای مرا کفّاره خواهی کرد.
 خوشابحال کسی که او را برگزیده و مُقَّرَب خود ساخته‌ای تا به درگاه‌های تو ساکن شود. از نیکوییِ خانهٔ تو سیر خواهیم شد و از قدوسیت هیکل تو.
 به چیزهای ترسناک در عدل، ما را جواب خواهی داد، ای خدایی که نجات ما هستی، ای که پناه تمامیِ اقصای جهان و ساکنان بعیدهٔ دریاهستی،
 و کوه‌ها را به قوّت خود مستحکم ساخته‌ای، و کمر خود را به قدرت بستهای،
 و تلاطم دریا را ساکن می‌گردانی، تلاطم امواج آن و شورش امّت‌ها را.
 ساکنان اقصای جهان از آیات تو ترسانند. مَطْلَعهای صبح و شام را شادمان می‌سازی.
 از زمین تفقد نموده، آن را سیراب می‌کنی و آن را بسیار توانگر می‌گردانی. نهر خدا از آب پر است. غلهٔ ایشان را آماده می‌کنی زیرا که بدین طور تهیه کرده‌ای.
10  پشته‌هایش را سیراب می‌کنی و مرزهایش را پست می‌سازی. به بارشها آن را شاداب می‌نمایی. نباتاتش را برکت می‌دهی.
11  به احسان خویش سال را تاجدار می‌سازی و راه‌های تو چربی را می‌چکاند.
12  مرتعهای صحرا نیز می‌چکاند و کمر تلها به شادمانی بسته شده است.
13  چمنها به گوسفندان آراسته شده است و درّه‌ها به غله پیراسته؛ از شادی بانگ می‌زنند و نیز میسرایند.

 [برای سالار مغنیان. سرود و مزمور] ای تمامیِ زمین، برای خدا بانگ شادمانی بزنید!
 جلال نام او را بسرایید، و در تسبیح او جلال او را توصیف نمایید!
 خدا را گویید، چه مَهیب است کارهای تو! از شدت قوّت تو دشمنانت نزد تو تذلل خواهند کرد!
 تمامیِ زمین تو را پرستش خواهند کرد و تو را خواهند سرایید و به نام تو ترنم خواهند نمود. سِلاه.
 بیایید کارهای خدا را مشاهده کنید. او درکارهای خود به بنی‌آدم مهیب است.
 دریا را به خشکی مبدل ساخت و مردم از نهر با پا عبور کردند. در آنجا بدو شادی نمودیم.
 در تواناییِ خود تا به ابد سلطنت می‌کند و چشمانش مراقب امّت‌ها است. فتنهانگیزانْ خویشتن را برنیفرازند، سِلاه.
 ای قومها، خدای ما را متبارک خوانید و آواز تسبیح او را بشنوانید.
 که جانهای ما را در حیات قرار می‌دهد و نمی‌گذارد که پایهای ما لغزش خورد.
10  زیرا ای خدا تو ما را امتحان کرده‌ای و ما را غال گذاشته‌ای چنانکه نقره را غال می‌گذارند.
11  ما را به دام درآوردی و باری گران بر پشتهای ما نهادی.
12  مردمان را بر سر ما سوار گردانیدی و به آتش و آب در آمدیم. پس ما را به جای خرم بیرون آوردی.
13  قربانی‌های سوختنی به خانهٔ تو خواهم آورد. نذرهای خود را به تو وفا خواهم نمود،
14  که لبهای خود را بر آنها گشودم و در زمان تنگیِ خود آنها را به زبان خود آوردم.
15  قربانی‌های سوختنیِ پرواری را نزد تو خواهم گذرانید. گوساله‌ها و بزها را با بخور قوچها ذبح خواهم کرد، سلاه.
16  ای همهٔٔ خداترسان بیایید و بشنوید تا از آنچه او برای جان من کرده است خبر دهم.
17  به دهانم نزد او آواز خود را بلند کردم و تسبیح بلند بر زبان من بود.
18  اگر بدی را در دل خود منظور می‌داشتم، خداوند مرا نمی‌شنید.
19  لیکن خدا مرا شنیده است و به آواز دعای من توجه فرموده.
20  متبارک باد خدا که دعای مرا از خود، و رحمت خویش را از من برنگردانیده است.

 [برای سالار مغنیان. مزمور و سرود برذوات اوتار] خدا بر ما رحم کند و ما را مبارک سازد و نور روی خود را بر ما متجلی فرماید! سِلاه.
 تا راه تو در جهان معروف گردد و نجات تو به جمیع امّت‌ها.
 ای خدا قومها تو را حمد گویند. جمیع قومها تو را حمد گویند.
 امّت‌ها شادی و ترنم خواهند نمود زیرا قومها را به انصاف حکم خواهی نمود و امّت‌های جهان را هدایت خواهی کرد، سلاه.
 ای خدا قومها تو را حمد گویند. جمیع قومها تو را حمد گویند.
 آنگاه زمین محصول خود را خواهد داد و خدا خدای ما، ما را مبارک خواهد فرمود.
 خدا ما را مبارک خواهد فرمود. و تمامیِ اقصای جهان از او خواهند ترسید.

/مزامیر-62-63-64/

 [برای یدوتون سالار مغنیان. مزمور داود] جان من فقط برای خدا خاموشمی‌شود زیرا که نجات من از جانب اوست.
 او تنها صخره و نجات من است و قلعهٔ بلند من. پس بسیار جنبش نخواهم خورد.
 تا به کی بر مردی هجوم می‌آورید تا همگی شما او را هلاک کنید مثل دیوارِ خمشده و حصارِ جنبش خورده؟
 در این فقط مشورت می‌کنند که او را از مرتبهاش بیندازند. و دروغ را دوست می‌دارند. به زبان خود برکت می‌دهند و در دل خود لعنت می‌کنند، سلاه.
 ای جان من، فقط برای خدا خاموش شو زیرا که امید من از وی است.
 او تنها صخره و نجات من است و قلعهٔ بلند من تا جنبش نخورم.
 برخداست نجات و جلال من. صخرهٔ قوّت من و پناه من در خداست.
 ای قوم همه وقت بر او توکّل کنید و دلهای خود را به حضور وی بریزید. زیرا خدا ملجای ماست، سِلاه.
 البته بنی‌آدم بطالتاند و بنیبشر دروغ. در ترازو بالا می‌روند زیرا جمیعاً از بطالت سبکترند.
10  بر ظلم توکّل مکنید و بر غارت مغرور مشوید. چون دولت افزوده شود دل در آن مبندید.
11  خدا یک بار گفته است و دو بار این را شنیده‌ام که قوّت از آن خداست.
12  ای خداوند رحمت نیز از آن تو است، زیرا به هر کس موافق عملش جزا خواهی داد.

 [مزمور داود هنگامی که در صحرای یهودا بود] ای خدا، تو خدای من هستی. در سَحَر تو را خواهم طلبید. جان من تشنهٔ تو است و جسدم مشتاق تو در زمینِ خشکِ تشنهٔ بی‌آب.
 چنانکه در قدس بر تو نظر کردم تا قوّت و جلال تو را مشاهده کنم.
 چونکه رحمت تو از حیات نیکوتر است. پس لبهای من ترا تسبیح خواهد خواند.
 از این رو تا زنده هستم تو را متبارک خواهم خواند. و دستهای خود را به نام تو خواهم برافراشت.
 جان من سیر خواهد شد چنانکه از مغز و پیه، و زبان من به لبهای شادمانی تو را حمد خواهد گفت،
 چون تو را بر بستر خود یاد می‌آورم و در پاسهای شب در تو تفکر می‌کنم.
 زیرا تو مددکار من بوده‌ای و زیر سایهٔ بالهای تو شادی خواهم کرد.
 جان من به تو چسبیده است و دست راست تو مرا تأیید کرده است.
 و امّا آنانی که قصد جان من دارند هلاک خواهند شد و در اسفل زمین فرو خواهند رفت.
10  ایشان به دم شمشیر سپرده می‌شوند و نصیب شغالها خواهند شد.
11  امّا پادشاه در خدا شادی خواهد کرد و هر که بدو قسم خورَد، فخر خواهد نمود، زیرا دهان دروغ‌گویان بسته خواهد گردید.

 [برای سالار مغنیان. مزمور داود] ای خدا وقتی که تضرع می‌نمایم، آواز مرا بشنو و حیاتم را از خوف دشمن نگاهدار!
 مرا از مشاورت شریران پنهان کن و از هنگامهٔ گناهکاران.
 که زبان خود را مثل شمشیرتیز کرده‌اند و تیرهای خود، یعنی سخنان تلخ را بر زه آراسته‌اند.
 تا در کمینهای خود بر مرد کامل بیندازند. ناگهان بر او می‌اندازند و نمی‌ترسند.
 خویشتن را برای کار زشت تقویّت می‌دهند. دربارهٔٔ پنهان کردن دامها گفتگو می‌کنند. می‌گویند، کیست که ما را ببیند؟
 کارهای بد را تدبیر می‌کنند و می‌گویند، تدبیر نیکو کرده‌ایم. و اندرون و قلب هر یک از ایشان عمیق است.
 امّا خدا تیرها بر ایشان خواهد انداخت و ناگهان جراحتهای ایشان خواهد شد،
 و زبانهای خود را برخود فرود خواهند آورد و هر که ایشان را بیند فرار خواهد کرد.
 و جمیع آدمیان خواهند ترسید و کار خدا را اعلام خواهند کرد و عمل او را درک خواهند نمود.
10  و مرد صالح در خداوند شادی می‌کند و بر او توکّل می‌دارد و جمیع راست‌دلان، فخر خواهند نمود.

/مزامیر-59-60-61/

1  [برای سالار مغنیان بر لاتَهَلَک. مکتوم داود وقتی که شاؤل فرستاد که خانه را کشیک بکَشَند تا او را بکُشند] ای خدایم مرا از دشمنانم برهان! مرا از مقاومت کنندگانم برافراز!
2  مرا از گناهکاران خلاصی ده! و از مردمان خونریز رهایی بخش!
3  زیرا اینک، برای جانم کمین می‌سازند و زورآوران به ضد من جمع شده‌اند، بدون تقصیر من ای خداوند و بدون گناه من.
4  بیقصورِ من می‌شتابند و خود را آماده می‌کنند. پس برای ملاقات من بیدار شو و ببین.
5  امّا تو ای یهوه، خدای صبایوت، خدای اسرائیل، بیدار شده، همهٔٔ امّت‌ها را مکافات برسان و بر غدارانِ بدکار شفقت مفرما، سِلاه.
6  شامگاهان برمی‌گردند و مثل سگ بانگ می‌کنند و در شهر دور می‌زنند.
7  از دهان خود بدی را فرو می‌ریزند. در لبهای ایشان شمشیرهاست. زیرا می‌گویند، کیست که بشنود؟
8  و امّا تو ای خداوند، بر ایشان خواهی خندید و تمامیِ امّت‌ها را استهزا خواهی نمود.
9  ای قوّت من، بسوی تو انتظار خواهم کشید زیرا خدا قلعهٔ بلند من است.
10  خدای رحمت من پیش روی من خواهد رفت. خدا مرا بردشمنانم نگران خواهد ساخت.
11  ایشان را به قتل مرسان. مبادا قوم من فراموش کنند. ایشان را به قوّت خود پراکنده ساخته، به زیر انداز، ای خداوند که سپر ما هستی!
12  به‌سبب گناهِ زبان و سخنان لبهای خود، در تکبر خویش گرفتار شوند؛ و به عوض لعنت و دروغی که می‌گویند،
13  ایشان را فانیکن، در غضب فانی کن تا نیست گردند و بدانند که خدا در یعقوب تا اقصای زمین سلطنت می‌کند. سِلاه.
14  و شامگاهان برگردیده، مثل سگ بانگ زنند و در شهر گردش کنند.
15  و برای خوراک پراکنده شوند و سیر نشده، شب را بسر برند.
16  و امّا من قوّت تو را خواهم سرایید و بامدادان از رحمت تو ترنم خواهم نمود. زیرا قلعهٔ بلند من هستی و در روز تنگی ملجای منی.
17  ای قوّت من برای تو سرود می‌خوانم، زیرا خدا قلعه بلند من است و خدای رحمت من.

1  [برای سالار مغنیان بر سوسنِ شهادت. مکتوم داود برای تعلیم وقتی که با اَرَمْ نهرین و اَرَمْ صوبَه از در مقاتله بیرون آمد و یوآب برگشته، دوازده هزار نفر از ادومیان را در وادی الملح کُشت] ای خدا ما را دور انداخته، پراکنده ساخته‌ای! خشمناک بودی، بسوی ما رجوع فرما!
2  زمین را متزلزل ساخته، آن را شکافتهای! شکستگیهایش را شفا ده زیرا به جنبش آمده است.
3  چیزهای مشکل را به قوم خود نشان داده‌ای. بادهٔ سرگردانی به ما نوشانیده‌ای.
4  عَلَمی به ترسندگان خود داده‌ای تا آن را برای راستی برافرازند، سلاه.
5  تا حبیبان تو نجات یابند. به دست راست خود نجات ده و مرا مستجاب فرما.
6  خدا در قدوسیت خود سخن گفته است. پس وجد خواهم نمود، شکیم را تقسیم می‌کنم و وادی سکّوت را خواهم پیمود.
7  جِلْعاد از آن من است، مَنَسّی از آن من. افرایم خود سر مناست و یهودا عصای سلطنت من.
8  موآب ظرف طهارت من است و بر اَدُوم کفش خود را خواهم انداخت. ای فلسطین برای من بانگ برآور!
9  کیست که مرا به شهر حصین درآورد؟ و کیست که مرا به ادوم رهبری کند؟
10  مگر نه تو ای خدا که ما را دور انداخته‌ای و با لشکرهای ما ای خدا بیرون نمی‌آیی؟
11  مرا از دشمن اعانت فرما زیرا معاونت انسان باطل است.
12  با خدا ظفر خواهیم یافت. زیرا اوست که دشمنان ما را پایمال خواهد کرد.

 [برای سالار مغنیان برذوات اوتار. مزمور داود] ای خدا فریاد مرا بشنو و دعای مرا اجابت فرما!
 از اقصای جهان تو را خواهم خواند، هنگامی که دلم بیهوش می‌شود. مرا به صخرهای که از من بلندتر است هدایت نما.
 زیرا که تو ملجای من بوده‌ای و برج قوی از روی دشمن.
 در خیمهٔٔ تو ساکن خواهم بود تا ابدالآباد. زیر سایهٔ بالهای تو پناه خواهم برد، سلاه.
 زیرا تو ای خدا نذرهای مرا شنیده‌ای و میراث ترسندگان نام خود را به من عطا کرده‌ای.
 بر عمر پادشاه روزها خواهی افزود و سالهای او تا نسلها باقی خواهد ماند.
 به حضور خدا خواهد نشست تا ابدالآباد. رحمت و راستی را مهیا کن تا او را محافظت کنند.
 پس نام تو را تا به ابد خواهم سرایید تا هر روز نذرهای خود را وفا کنم.

/مزامیر-56-57-58/

 [برای سالار مغنیان بر فاختهٔ ساکت در بلاد بعیده. مکتوم داود وقتی که فلسطینیان او را در جَتّ گرفتند] ای خدا بر من رحم فرما، زیرا که انسانمرا به شدت تعاقب می‌کند. تمامی روز جنگ کرده، مرا اذیت می‌نماید.
 خصمانم تمامیِ روز مرا به شدت تعاقب می‌کنند. زیرا که بسیاری با تکبر با من می‌جنگند.
 هنگامی که ترسان شوم، من بر تو توکّل خواهم داشت.
 در خدا کلام او را خواهم ستود. بر خدا توکّل کرده، نخواهم ترسید. انسان به من چه می‌تواند کرد؟
 هر روزه سخنان مرا منحرف می‌سازند. همهٔ فکرهای ایشان دربارهٔٔ من برشرارت است.
 ایشان جمع شده، کمین می‌سازند. بر قدمهای من چشم دارند زیرا قصد جان من دارند.
 آیا ایشان به‌سبب شرارت خود نجات خواهند یافت؟ ای خدا امّت‌ها را در غضب خویش بینداز.
 تو آوارگیهای مرا تقریر کرده‌ای. اشکهایم را در مشک خود بگذار. آیا این در دفتر تو نیست؟
 آنگاه در روزی که تو را بخوانم دشمنانم روخواهند گردانید. این را می‌دانم زیرا خدا با من است.
10  در خدا کلام او را خواهم ستود. در خداوند کلام او را خواهم ستود.
11  بر خدا توکّل دارم پس نخواهم ترسید. آدمیان به من چه می‌توانند کرد؟
12  ای خدا نذرهای تو بر مناست. قربانی‌های حمد را نزد تو خواهم گذرانید.
13  زیرا که جانم را از موت رهانیده‌ای. آیا پایهایم را نیز از لغزیدن نگاه نخواهی داشت تا در نور زندگان به حضور خدا سالک باشم؟

  [برای سالار مغنیان برلاتهلک. مکتوم داود وقتی که از حضور شاؤل به مغاره فرار کرد] ای خدا بر من رحم فرما، بر من رحم فرما! زیرا جانم در تو پناه می‌برد، و در سایهٔ بالهای تو پناه می‌برم تا این بلایا بگذرد.
 نزد خدای تعالی آواز خواهم داد، نزد خدایی که همه‌چیز را برایم تمام می‌کند.
 از آسمان فرستاده، مرا خواهد رهانید. زیرا تعاقب کنندهٔ سخت من ملامت می‌کند، سلاه. خدا رحمت و راستیِ خود را خواهد فرستاد.
 جان من در میان شیران است. در میان آتش‌افروزان می‌خوابم، یعنی آدمیانی که دندانهایشان نیزه‌ها و تیرهاست و زبان ایشان شمشیر بُرَنده است.
 ای خدا بر آسمانها متعال شو و جلال تو بر تمامیِ جهان.
 دامی برای پایهایم مهیا ساختند و جانم خم گردید. چاهی پیش رویم کندند، و خود در میانش افتادند، سلاه.
 دل من مستحکم است؛ خدایا دل من مستحکم است. سرود خواهم خواند و ترنم خواهم نمود.
 ای جلال من بیدار شو! ای بربط و عود بیدار شو! صبحگاهان من بیدار خواهم شد.
 ای خداوند تو را در میان امّت‌ها حمد خواهم گفت. تو را در میان قومها تسبیح خواهم خواند.
10  زیرا رحمت تو تا آسمانها عظیم است و راستیِ تو تا افلاک.
11  خدایا بر آسمانها متعال شو، و جلال تو بر تمامیِ جهان.

 [برای سالار مغنیان برلاتهلک. مکتوم داود] آیا فی‌الحقیقت به عدالتی که گنگاست سخن می‌گویید؟ و ای بنی‌آدم، آیا به راستی داوری می‌نمایید؟
 بلکه در دل خود شرارتها به عمل می‌آورید و ظلمِ دستهای خود را در زمین از میزان درمی‌کنید.
 شریران از رَحِم منحرف هستند، از شکم مادر دروغ گفته، گمراه می‌شوند.
 ایشان را زهری است مثل زهر مار؛ مثل افعیِ کر که گوش خود را می‌بندد
 که آواز افسونگران را نمی‌شنود، هر چند به مهارت افسون می‌کند.
 ای خدا دندانهایشان را در دهانشان بشکن. ای خداوند دندانهای شیران را خرد بشکن.
 گداخته شده، مثل آب بگذرند. چون او تیرهای خود را می‌اندازد، در ساعت منقطع خواهند شد.
 مثل حلزون که گداخته شده، می‌گذرد. مثل سِقْط زن، آفتاب را نخواهند دید.
 قبل از آنکه دیگهای شما آتشِ خارها را احساس کند، آنها را چه تر و چه خشک خواهد رُفت.
10  مردِ عادل چون انتقام را دید شادی خواهد نمود. پایهای خود را به خون شریر خواهد شست.
11  و مردم خواهند گفت، هرآینه ثمرهای برای عادلان هست. هر آینه خدایی هست که در جهان داوری می‌کند.

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِکَ وَأَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّکَقرآن کریم-سوره ی نمل و ما به قوم ثمود برادرشاناللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَهْتِکُ الْعِصَمَ . اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَعکاس-حسام الدین شفیعیان

مزامیر-53-54-55

 [برای سالار مغنیان بر ذوات اوتار. قصیدهٔ داود] احمق در دل خود می‌گوید که خدایینیست. فاسد شده، شرارت مکروه کرده‌اند و نیکوکاری نیست.
 خدا از آسمان بر بنی‌آدم نظر انداخت تا ببیند که فهیم و طالب خدایی هست.
 همهٔ ایشان مرتد شده، با هم فاسد گردیده‌اند. نیکوکاری نیست یکی هم نی.
 آیا گناهکاران بی‌معرفت هستند که قوم مرا می‌خورند چنانکه نان می‌خورند و خدا را نمی‌خوانند؟
 آنگاه سخت ترسان شدند، جایی که هیچ ترس نبود. زیرا خدا استخوانهای محاصره کنندهٔ تو را از هم پاشید. آنها را خجل ساخته‌ای زیرا خدا ایشان را رد نموده است.
 کاش که نجات اسرائیل از صهیون ظاهر می‌شد. وقتی که خدا اسیریِ قوم خویش را برگردانَد، یعقوب وجد خواهد نمود و اسرائیل شادی خواهد کرد.

 [رای سالار مغنیان. قصیدهٔ داود بر ذوات اوتار وقتی که زیفیان نزد شاؤل آمده، گفتند آیا داود نزد ما خود را پنهان نمی‌کند] ای خدا به نام خود مرا نجات بده و بهقوّت خویش بر من داوری نما.
 ای خدا دعای مرا بشنو و سخنان زبانم را گوش بگیر.
 زیرا بیگانگان به ضد من برخاستهاند و ظالمان قصد جان من دارند؛ و خدا را در مد نظر خود نگذاشته‌اند، سِلاه.
 اینک، خدا مددکار من است.خداوند از تأیید کنندگان جان من است.
 بدی را بر دشمنان من خواهد برگردانید. به راستیِ خود ریشهٔٔ ایشان را بکَن.
 قربانی‌های تَبَرُّعی نزد تو خواهم گذرانید و نام تو را ای خداوند حمد خواهم گفت زیرا نیکوست،
 چونکه از جمیع تنگیها مرا خلاصی داده‌ای، و چشم من بر دشمنانم نگریسته است.

 [برای سالار مغنیان. قصیدهٔ داود بر ذوات اوتار] ای خدا به دعای من گوش بگیر و خود را از تضرع من پنهان مکن!
 به من گوش فراگیر و مرا مستجاب فرما! زیرا که در تفکر خود متحیرم و ناله می‌کنم
 از آواز دشمن و به‌سبب ظلم شریر، زیرا که ظلم بر من می‌اندازند وبا خشم بر من جفا می‌کنند.
 دل من در اندرونم پیچ و تاب می‌کند، و ترسهای موت بر من افتاده است.
 ترس و لرز به من در آمده است. وحشتی هولناک مرا در گرفته است.
 و گفتم کاش که مرا بالها مثل کبوتر می‌بود تا پرواز کرده، استراحت می‌یافتم.
 هرآینه بجای دور می‌پریدم، و در صحرا مأوا می‌گزیدم، سلاه.
 می‌شتافتم بسوی پناهگاهی از باد تند و از طوفان شدید.
 ای خداوند آنها را هلاک کن و زبانهایشان را تفریق نما زیرا که در شهرْ ظلم و جنگ دیده‌ام.
10  روز و شب بر حصارهایش گردش می‌کنند و شرارت و مشقت در میانش می‌باشد.
11  فساده‌ا در میان وی است و جور و حیله از کوچه‌هایش دور نمی‌شود.
12  زیرا دشمن نبود که مرا ملامت می‌کرد والاّ تحمل می‌کردم؛ و خصم من نبود کهبر من سربلندی می‌نمود؛ والاّ خود را از وی پنهان می‌ساختم،
13  بلکه تو بودی ای مرد نظیر من! ای یار خالص و دوست صدیق من!
14  که با یکدیگر مشورت شیرین می‌کردیم و به خانهٔ خدا در انبوه می‌خرامیدیم.
15  موت بر ایشان ناگهان آید و زنده بگور فرو روند. زیرا شرارت در مسکنهای ایشان و در میان ایشان است.
16  و امّا من نزد خدا فریاد می‌کنم و خداوند مرا نجات خواهد داد.
17  شامگاهان و صبح و ظهر شکایت و ناله می‌کنم و او آواز مرا خواهد شنید.
18  جانم را از جنگی که بر من شده بود، بسلامتی فدیه داده است. زیرا بسیاری با من مقاومت می‌کردند.
19  خدا خواهد شنید و ایشان را جواب 

خواهد داد، او که از ازل نشسته است، سِلاه. زیراکه در ایشان تبدیلها نیست و از خدا نمی‌ترسند.

20  دست خود را بر صلحاندیشان خویش دراز کرده، و عهد خویش را شکسته است.
21  سخنانِ چربِ زبانشْ نرم، لیکن دلش جنگ است. سخنانش چربتر از روغن لیکن شمشیرهای برهنه است.
22  نصیب خود را به خداوند بسپار و تو را رزق خواهد داد. او تا به ابد نخواهد گذاشت که مردِ عادل جنبش خورد.
23  و تو ای خدا ایشان را به چاه هلاکت فرو خواهی آورد. مردمان خونریز و حیلهساز، روزهای خود را نیمه نخواهند کرد. لیکن من بر تو توکّل خواهم داشت.