داوود نبی-داوود پادشاه

بعد از جنگ دوستی عمیقی میان داوود و یوناتان، پسر شائول، شکل گرفت. همچنین شائول داوود را به فرماندهی ارتش اسرائیل منصوب کرد.[۱۳] با این حال، محبوبیت داوود حسادت شائول را برانگیخت. زمانی که آن دو از جنگ بازمی‌گشتند، زنان اسرائیلی با رقص و آواز به استقبالشان آمدند

در واقعیت، منشأ دشمنی احتمالاً قدرت نظامی داوود و محبوبیت او بوده که برای تخت سلطنت خطرآفرین محسوب می‌شده‌است.

در ادامه روایت، شائول نقشه‌هایی می‌ریزد تا خود را از شر داوود خلاص کند. اما همه این نقشه‌ها به گونه‌ای پیش می‌رود که به سود داوود تمام شود. مسئله تا جایی ادامه پیدا می‌کند که شائول به صورت عیان تلاش می‌کند داوود را از پیش رو بردارد.

باقی اطلاعات موجود در کتاب اول سموئیل دربارهٔ نحوه فرار داوود و پنهان شدن او در بیابان‌های یهوداست. او منطقه و مردم آن را خوب می‌شناخت

 به گفته قصه اول، شائول بعد از جنگ با فلیسطی‌ها، در حالی‌که در تعقیب داوود بود، وارد غاری شد که داوود و سربازانش نیز همان‌جا بودند اما شائول نمی‌دانست. در نتیجه، داوود فرصت کشتن او را داشت اما تصمیم گرفت «مسیح یهوه» را نکشد. وقتی شائول غار را ترک کرد، داوود خود را به او رساند و برای اثبات بی‌گناهی خود، آنچه گذشته بود را برای او بازگفت. شائول او را می‌بخشد و حتی اعتراف می‌کند پادشاهی اسرائیل روزی به داوود خواهد رسید.

David - Simple English Wikipedia, the free encyclopedia

King David

داوود مدتی را نزد شائول سپری کرد اما مرتبه بعدی که در روایت ظاهر می‌شود، او به بیت‌لحم بازگشته‌است. چند سال پس از جنگ شائول با عمالیق، اسرائیل دوباره با فلیسطی‌ها وارد جنگ شده بود. چون نتیجه جنگ در زمین نبرد مشخص نشد، طرفین تصمیم گرفتند به جنگ تن به تن رو آورند. فلیسطی‌ها جالوت از شهر جت که غول عظیم‌الجثه‌ای بود را به عنوان پهلوان خود انتخاب کردند اما اسرائیلی‌ها که از دیدن او هراسان شده بودند، نتوانستند کسی را بیابند که به خاطر اسرائیل و یهوه با او مبارزه کند. برادران داوود از سربازان ارتش شائول بودند؛ یسی داوود را روانه اردوگاه شاهی می‌کند تا از حال برادرانش خبردار شود. زمانی‌که داوود به میدان نبرد رسید، جالوت دوباره سمت اسرائیلیان آمد و حریف طلبید اما باز هم کسی حاضر به جنگ نشد. داوود که از «به ننگ آمدن لشکر خدا» ناراحت شده بود، نزد شائول رفت و خودش را داوطلب مبارزه کرد. شائول لباس خود را بر تن او کرد و داوود که مبارزه با شمشیر را بلد نبود، با فلاخن و چوبدستی روانه میدان شد. سنگی به سمت جالوت پرتاب کرد و به سرش اصابت کرد و او را کشت. پس داوود شمشیر جالوت را برداشته و سر از تنش جدا کرد. فلیسطی‌ها که مرگ پهلوانشان را دیدند، فرار کردند.

King David (Stom) - Wikiwand

حضرت داوود (ع)-داوود پادشاه

داوود (به عبریדָּוִד، محبوب) مطابق روایت تنخ به مدت ۴۰ سال در حدود سال‌های ۱۰۱۰ تا ۹۷۰ قبل از میلاد پادشاه سلطنت متحده اسرائیل بود. اکثر محققان داوود را شخصیتی تاریخی می‌دانند

پس یهوه سموئیل را مأمور می‌کند که به بیت‌لحم برود و پادشاه را میان پسران یسی بیابد. سموئیل هفت پسر یسی را دید ولیکن به او گفت که خداوند هیچ‌یک از آنان را انتخاب نکرده‌است. او سپس به یسی می‌گوید آیا تو پسر دیگری داری و او پاسخ می‌دهد که کوچک‌ترین پسر که مشغول چراندن گوسفندان است، هنوز مانده‌است. یسی داوود را نزد سموئیل می‌برد و در این هنگام یهوه به سموئیل می‌گوید که «برخیز و او را مسح کن. او همان فرد (مسیح) است.» ساموئل روغن مقدس مسح را می‌گیرد و داوود را مسح می‌کند. روح یهوه بر داوود مستولی می‌شود و شائول را ترک می‌کند

بعد از اینکه روح یهوه شائول را ترک کرد، یک روح شیطانی به فرمان او تا آخر عمر شائول را آزار می‌داد. درباریان جهت آرام‌کردن شائول، به او پیشنهاد کردند یک نوازنده در دربار خود استخدام کند تا آهنگ‌هایش سبب آسایش پادشاه شود. شائول پذیرفت و آنان را مأمور یافتن نوازنده‌ای کرد؛ یکی از ایشان گفت «پسر یسی نوازنده‌ای چیره‌دست است و خدا با اوست.» وقتی داوود را به دربار خواندند، یسی او را به همراه نان و شراب و یک بزغاله نزد شائول فرستاد. پادشاه او را پسندید و علاوه بر نوازنده، سلاح‌دار خود نیز کرد. هر زمان که روح شیطانی می‌آمد، داوود می‌نواخت و روح دور می‌شد

King David - Wikidata

/مزامیر-71-72/

 در تو ای خداوند پناه برده‌ام، پس تا به ابد خجل نخواهم شد.
 به عدالت خود مرا خلاصی ده و برهان. گوش خود را به من فراگیر و مرا نجات ده.
 برای من صخرهٔ سکونت باش تا همه وقت داخل آن شوم. تو به نجات من امر فرموده‌ای، زیرا صخره و قلعهٔ من تو هستی.
 خدایا مرا از دست شریر برهان و از کف بدکار و ظالم.
 زیرا ای خداوند یهوه، تو امید من هستی و از طفولیّتم اعتماد من بوده‌ای.
 از شکم بر تو انداخته شده‌ام. از رحم مادرم ملجای من تو بوده‌ای و تسبیح من دائماً دربارهٔٔ تو خواهد بود.
 بسیاری را آیتی عجیب شده‌ام. لیکن تو ملجای زورآور من هستی.
 دهانم از تسبیح تو پر است و از کبریاییِ تو تمامیِ روز.
 در زمان پیری مرا دور مینداز چون قوّتم زایل شود مرا ترک منما.
10  زیرا دشمنانم بر من حرف می‌زنند و مترصّدان جانم با یکدیگر مشورت می‌کنند
11  و می‌گویند، خدا او را ترک کرده است. پس او را تعاقب کرده، بگیرید، زیرا که رهاننده‌ای نیست.
12  ای خدا از من دور مشو. خدایا به اعانت من تعجیل نما.
13  خصمان جانم خجل و فانی شوند. و آنانی که برای ضرر من می‌کوشند، به عار و رسوایی ملبس گردند.
14  و امّا من دائماً امیدوار خواهم بود و بر همهٔٔ تسبیح تو خواهم افزود.
15  زبانم عدالت تو را بیان خواهد کرد و نجاتت راتمامیِ روز. زیرا که حد شمارهٔ آن را نمی‌دانم.
16  در تواناییِ خداوند یهوه خواهم آمد و از عدالت تو و بس خبر خواهم داد.
17  ای خدا از طفولیتم مرا تعلیم داده‌ای و تا الآن، عجایب تو را اعلان کرده‌ام.
18  پس ای خدا، مرا تا زمان پیری و سفید مویی نیز ترک مکن، تا این طبقه را از بازوی تو خبر دهم و جمیع آیندگان را از تواناییِ تو.
19  خدایا عدالت تو تا اعلیعلیین است. تو کارهای عظیم کرده‌ای. خدایا مانند تو کیست؟
20  ای که تنگیهای بسیار و سخت را به ما نشان داده‌ای، رجوع کرده، باز ما را زنده خواهی ساخت؛ و برگشته، ما را از عمق‌های زمین برخواهی آورد.
21  بزرگیِ مرا مزید خواهی کرد و برگشته، مرا تسلی خواهی بخشید.
22  پس من نیز تو را با بربط خواهم ستود، یعنی راستیِ تو را ای خدای من، و تو را ای قدوس اسرائیل با عود ترنم خواهم نمود.
23  چون برای تو سرود می‌خوانم لبهایم بسیار شادی خواهد کرد و جانم نیز که آن را فدیه داده‌ای.
24  زبانم نیز تمامیِ روز عدالت تو را ذکر خواهد کرد. زیرا آنانی که برای ضرر من می‌کوشیدند، خجل و رسوا گردیدند.

 [مزمور سلیمان] ای خدا، انصاف خود را به پادشاه ده و عدالت خویش را به پسر پادشاه!
 و او قوم تو را به عدالت داوری خواهد نمود و مساکین تو را به انصاف.
 آنگاه کوه‌ها برای قوم سلامتی را بار خواهند آورد و تلها نیز در عدالت.
 مساکین قوم را دادرسی خواهد کرد؛ و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد؛ و ظالمان را زبون خواهدساخت.
 از تو خواهند ترسید، مادامی که آفتاب باقی است و مادامی که ماه هست تا جمیع طبقات.
 او مثل باران برعلفزارِ چیده شده فرود خواهد آمد، و مثل بارشهایی که زمین را سیراب می‌کند.
 در زمان او صالحان خواهند شکفت و وفور سلامتی خواهد بود، مادامی که ماه نیست نگردد.
 و او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان.
 به حضور وی صحرانشینان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاک را خواهند لیسید.
10  پادشاهان ترشیش و جزایر هدایا خواهند آورد. پادشاهان شَبا و سَبا ارمغانها خواهند رسانید.
11  جمیع سلاطین او را تعظیم خواهند کرد و جمیع امّت‌ها او را بندگی خواهند نمود.
12  زیرا چون مسکین استغاثه کند، او را رهایی خواهد داد و فقیری را که رهاننده‌ای ندارد.
13  بر مسکین و فقیر کَرَم خواهد فرمود و جانهای مساکین را نجات خواهد بخشید.
14  جانهای ایشان را از ظلم و ستم فدیه خواهد داد و خون ایشان در نظر وی گرانبها خواهد بود.
15  و او زنده خواهد ماند و از طلای شبا بدو خواهد داد. دائماً برای وی دعا خواهد کرد و تمامی روز او را مبارک خواهد خواند.
16  و فراوانیِ غله در زمین بر قلهٔ کوه‌ها خواهد بود که ثمرهٔٔ آن مثل لُبنان جنبش خواهد کرد. و اهل شهرها مثل علف زمین نشو و نما خواهند کرد.
17  نام او تا ابدالآباد باقی خواهد ماند. اسم او پیش آفتاب دوام خواهد کرد. آدمیان در او برای یکدیگر برکت خواهند خواست و جمیع امّت‌های زمین او را خوشحال خواهند خواند.
18  متبارک باد یهوه خدا که خدای اسرائیل است.که او فقط کارهای عجیب می‌کند.
19  و متبارک باد نام مجید او تا ابدالآباد. و تمامیِ زمین از جلال او پر بشود. آمین و آمین.
20  دعاهای داود بن یسی تمام شد.

/مزامیر-68-69-70/

 [رای سالار مغنیان. مزمور و سرود داود] خدا برخیزد و دشمنانش پراکندهشوند! و آنانی که از او نفرت دارند از حضورش بگریزند!
 چنانکه دود پراکنده می‌شود، ایشان را پراکنده ساز، و چنانکه موم پیش آتش گداخته می‌شود، همچنان شریران به حضور خدا هلاک گردند.
 امّا صالحان شادی کنند و در حضور خدا به وجد آیند و به شادمانی خرسند شوند.
 برای خدا سرود بخوانید و به نام او ترنم نمایید و راهی درست کنید برای او که در صحراها سوار است. نام او یهوه است! به حضورش به وجد آیید!
 پدر یتیمان و داور بیوه زنان، خداست در مسکن قدسخود!
 خدا بی‌کسان را ساکن خانه می‌گرداند و اسیران را به رستگاری بیرون می‌آورد، لیکن فتنهانگیزان در زمینِ تفتیده ساکن خواهند شد.
 ای خدا هنگامی که پیش روی قوم خود بیرون رفتی، هنگامی که در صحرا خرامیدی، سلاه.
 زمین متزلزل شد و آسمان به حضور خدا بارید، این سینا نیز از حضور خدا، خدای اسرائیل.
 ای خدا باران نعمتها بارانیدی و میراثت را چون خسته بود، مستحکم گردانیدی.
10  جماعت تو در آن ساکن شدند. ای خدا، به جود خویش برای مساکین تدارک دیده‌ای.
11  خداوند سخن را می‌دهد. مبشرات انبوه عظیمی می‌شوند.
12  ملوک لشکرها فرار کرده، منهزم می‌شوند و زنی که در خانه مانده است، غارت را تقسیم می‌کند.
13  اگرچه در آغلها خوابیده بودید، لیکن مثل بالهای فاخته شده‌اید که به نقره پوشیده است و پرهایش به طلای سرخ.
14  چون قادر مطلق پادشاهان را در آن پراکنده ساخت، مثل برف بر صَلْمُون درخشان گردید.
15  کوه خدا، کوه باشان است، کوهی با قله‌های افراشته کوه باشان است.
16  ای کوه‌های با قله‌های افراشته، چرا نگرانید بر این کوهی که خدا برای مسکن خود برگزیده است؟ هر آینه خداوند در آن تا به ابد ساکن خواهد بود.
17  ارابه‌های خدا کرورها و هزارهاست. خداوند در میان آنهاست و سینا در قدس است.
18  بر اعلیٰ علیین صعود کرده، و اسیران را به اسیری برده‌ای. از آدمیان بخششها گرفته‌ای. بلکه از فتنهانگیزان نیز تا یهوه خدا در ایشان مسکن گیرد.
19  متبارک باد خداوندی که هر روزه متحمل بارهای ما می‌شودو خدایی که نجات ماست، سلاه.
20  خدا برای ما، خدای نجات است و مَفَّرهای موت از آن خداوند یَهُوَه است.
21  هر آینه خدا سردشمنان خود را خرد خواهد کوبید و کلهٔ مویدار کسی را که در گناه خود سالک باشد.
22  خداوند گفت، از باشان باز خواهم آورد. از ژرفیهای دریا باز خواهم آورد.
23  تا پای خود را در خون فروبری و زبان سگان تو از دشمنانت بهرهٔ خود را بیابد.
24  ای خدا طریق‌های تو را دیده‌اند، یعنی طریق‌های خدا و پادشاه مرا در قدس.
25  در پیش رو، مغنیان می‌خرامند و در عقب، سازندگان و در وسط دوشیزگان دفّ زن.
26  خدا را در جماعتها متبارک خوانید و خداوند را از چشمهٔ اسرائیل.
27  آنجاست بنیامین صغیر، حاکم ایشان و رؤسای یهودا محفل ایشان. رؤسای زبولون و رؤسای نفتالی.
28  خدایت برای تو قوّت را امر فرموده است. ای خدا آنچه را که برای ما کرده‌ای، استوار گردان.
29  به‌سبب هیکل تو که در اورشلیم است، پادشاهان هدایا نزد تو خواهند آورد.
30  و وحش نیزار را توبیخ فرما و رمهٔ گاوان را با گوساله‌های قوم که با شمشهای نقره نزد تو گردن می‌نهند. و قومهایی که جنگ را دوست می‌دارند پراکنده ساخته است.
31  سروران از مصر خواهند آمد و حبشه دستهای خود را نزد خدا بزودی دراز خواهد کرد.
32  ای ممالک جهان برای خدا سرود بخوانید. برای خداوند سرود بخوانید، سلاه.
33  برای او که بر فلکالافلاک قدیمی سوار است. اینک، آواز خود را می‌دهد، آوازی که پُرقوّت است.
34  خدارا به قوّت توصیف نمایید. جلال وی بر اسرائیل است و قوّت او در افلاک.
35  ای خدا از قدسهای خود مَهیب هستی. خدای اسرائیل قوم خود را قوّت و عظمت می‌دهد. متبارک باد خدا.

 [برای سالار مغنیان بر سوسنها. مزمور داود.] خدایا مرا نجات ده! زیرا آبها به جان من درآمده است.
 در خَلاب ژرف فرو رفته‌ام، جایی که نتوان ایستاد. به آبهای عمیق درآمده‌ام و سیل مرا می‌پوشاند.
 از فریاد خود خسته شده‌ام و گلوی من سوخته و چشمانم از انتظار خدا تار گردیده است.
 آنانی که بی‌سبب از من نفرت دارند، از مویهای سرم زیاده‌اند و دشمنانِ ناحقِ من که قصد هلاکت من دارند زورآورند. پس آنچه نگرفته بودم، رد کردم.
 ای خدا، تو حماقت مرا می‌دانی و گناهانم از تو مخفی نیست.
 ای خداوند یهوه صبایوت، منتظرین تو به‌سبب من خجل نشوند. ای خدای اسرائیل، طالبان تو به‌سبب من رسوا نگردند.
 زیرا به خاطر تو متحمل عار گردیده‌ام و رسوایی روی من، مرا پوشیده است.
 نزد برادرانم اجنبی شده‌ام و نزد پسران مادر خود غریب.
 زیرا غیرت خانهٔ تو مرا خورده است و ملامتهای ملامتکنندگان تو بر من طاری گردیده.
10  روزه داشته، جان خود را مثل اشک ریختهام. و این برای من عار گردیده است.
11  پلاس را لباس خود ساخته‌ام و نزد ایشان ضربالمثل گردیده‌ام.
12  دروازه نشینان دربارهٔٔ من حرف می‌زنند و سرود می‌گساران گشته‌ام.
13  و امّا من، ای خداوند دعای خود را در وقت اجابت نزد تو می‌کنم. ای خدا در کثرت رحمانیت خود و راستیِ نجات خود مرا مستجاب فرما.
14  مرا از خَلاب خلاصی ده تا غرق نشوم و از نفرتکنندگانم و از ژرفیهای آب رستگار شوم.
15  مگذار که سَیَلان آب مرا بپوشاند و ژرفی مرا ببلعد و هاویه دهان خود را بر من ببندد.
16  ای خداوند مرا مستجاب فرما زیرا رحمت تو نیکوست. به کثرت رحمانیتت بر من توجه نما،
17  و روی خود را از بنده‌ات مپوشان زیرا در تنگی هستم. مرا بزودی مستجاب فرما.
18  به جانم نزدیک شده، آن را رستگار ساز. به‌سبب دشمنانم مرا فدیه ده.
19  تو عار و خجالت و رسوایی مرا می‌دانی و جمیع خصمانم پیش نظر تواند.
20  عار، دلِ مرا شکسته است و به شدت بیمار شده‌ام. انتظار مُشْفِقی کشیدم، ولی نبود و برای تسلیدهندگان، امّا نیافتم.
21  مرا برای خوراک زردآب دادند و چون تشنه بودم مرا سرکه نوشانیدند.
22  پس مائدهٔ ایشان پیش روی ایشان تله باد و چون مطمئن هستند، دامی باشد.
23  چشمان ایشان تار گردد تا نبینند و کمرهای ایشان را دائماً لرزان گردان.
24  خشم خود را بر ایشان بریز و سورت غضب تو ایشان را دریابد.
25  خانه‌های ایشان مخروبه گردد و در خیمه‌های ایشان هیچ‌کس ساکن نشود.
26  زیرا برکسی که تو زده‌ای جفا می‌کنند و دردهای کوفتگان تو را اعلان می‌نمایند.
27  گناه بر گناه ایشان مزید کن و در عدالت تو داخل نشوند.
28  از دفتر حیات محوشوند و با صالحین مرقوم نگردند.
29  و امّا من، مسکین و دردمند هستم. پس ای خدا، نجات تو مرا سرافراز سازد.
30  و نام خدا را با سرود تسبیح خواهم خواند و او را با حمد تعظیم خواهم نمود.
31  و این پسندیدهٔ خدا خواهد بود، زیاده از گاو و گوسالهای که شاخها و سمها دارد.
32  حلیمان این را دیده، شادمان شوند، و ای طالبان خدا دل شما زنده گردد،
33  زیرا خداوند فقیران را مستجاب می‌کند و اسیران خود را حقیر نمی‌شمارد.
34  آسمان و زمین او را تسبیح بخوانند. آبها نیز و آنچه در آنها می‌جنبد.
35  زیرا خدا صهیون را نجات خواهد داد و شهرهای یهودا را بنا خواهد نمود تا در آنجا سکونت نمایند و آن را متصرف گردند.
36  و ذریت بندگانش وارث آن خواهند شد و آنانی که نام او را دوست دارند، در آن ساکن خواهند گردید.

 [برای سالار مغنیان. مزمور داود بجهت یادگاری] خدایا، برای نجات من بشتاب! ای خداوند به اعانت من تعجیل فرما!
 آنانی که قصد جان من دارند، خجل و شرمنده شوند، و آنانی که در بدی من رغبت دارند، رو برگردانیده و رسوا گردند،
 و آنانی که هَه‌هَه می‌گویند، به‌سبب خجالت خویش رو برگردانیده شوند.
 و امّا جمیع طالبان تو، در تو وجد و شادی کنند، و دوست دارندگان نجات تو دائماً گویند،خدا متعال باد!
 و امّا من مسکین و فقیر هستم. خدایا برای من تعجیل کن. تو مددکار و نجات‌دهندهٔٔ من هستی. ای خداوند تأخیر منما.