-
کجای قصه خوابیدی
یکشنبه 15 اسفند 1400 14:03
باز کجای قصه ی خواب گرفته نور مهتاب هست شبی شعری که میبرد غمهای زمین را روی تقاطع فکر رسالت چگونه زیستن بود و در بلوار اندیشه مردی تبر میزد درختان فکر را شعری برایت گفته ام نامه رسان نیاورد کجای واژه اشکم خنده دار بود برای شعرم شمعی روشن کن حسام الدین شفیعیان
-
/آری اینچنین هست انسان/
یکشنبه 15 اسفند 1400 14:02
پر شکوه چو آسمان که آسمان بر آن آسمان بر نگاه ما چه جریان دارد بر آسمان چه غوغایی از دریای بیکران دریای زمین امتداد ش کجاست و آسمان انتهایش کجاست آسمان نهایت اوج اقتدار چه آفرینش زیبایی در چشمان انسان تفکر مایه نهال در بذر اندیشه درست درست اندر درستی اندر نهال بذر درست مزرعه ای که زمین آن آسمان آن آنی در آنی تفکر زآن...
-
/مسافر تنهایی/
یکشنبه 15 اسفند 1400 14:01
ای مسافر تنهایی روی پیچک ماه سیاره ی آدمک های خیالی شعری که میبرد مرا در پیله خود بر سوار سروده ی بارانی جایی که سوت سوتک فلوت غار درون بیشه های بی فردایی سکوت سمفونی درون خود شکستن ها پتک درون بذر روشنایی ساختار ماضی بعید برای فعل حال از هجایای پتک جمله انگیز روح زمین خسته از درون نخ درون بادبادک باد های دریای شمالی...
-
شهر بادبادک ها
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:58
قصیده های بارانی کلبه شنزار های ساحلی دریایی میان قطعات زندگی تاب میخورد ماحصل فکرهای طوفانی چند قصه ناسروده انگار فصل سرد خواب های پسا تاریخ از شعری تنیده در قالب دفتر ذهن ما همه در دفتر زندگی رفته از کلمات شده ایم مزرعه ای در بادهای قطب های تنهایی نموداری از تکاپوی شهری تکاپوی درون خواب های طولانی شهر های تکیده بر...
-
قصیده ای طوفانی
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:57
برای قصیده ها تنهایی برای شعر من کنج اتاقی کلماتی بارانی قصه از کاشتن بذری آغاز شد منو شبو شعرو قصیده طوفانی حسام الدین شفیعیان
-
/خورشید هدایت/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:56
/خورشید هدایت/ ای چشمه خورشید هدایت در سپر از دوران تاریخ هدایت بر بر هدف در بر امید چو خورشید ماهو ستاره همه در عشق چو جوشید شعر از کلمات حرف چو باران شود آری این هست نهال بذر تنومند صداقت راستی در بر تعالی متعالی هر کسی که دارد بر خود جوشش چو عالی کوشیدنو جوشش همه در راه بذر حمایت حامی بر کل افلاک و کهکشانها و جلال...
-
دقایق سکوت انگیز زمین
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:55
دقایق سکوت انگیز زمین جایی در سمفونی زمان جایی در نت های کمان جایی در فالش شدن نهان گاهی در دو دو می های نهال نهال بر گیاه و بذر جهان جهان بذرو درو در اعمال عیان
-
دفتر خاک خورده
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:54
چراغ مطالعه روی میز خاک خورده کاغذهای باطله از روزانه های تاب خورده تاب بلند روی تپه ی تاب انگیز آدمک های نیمکره اینور شعرو آنور شعر سوت دست هورا اشک غم های هیولایی دودمان دود گرفته از شعر میشد تاریخ روی میخک تنهایی روی فرش شعر قرمز ایست بود چند تکان محکم شعر بیداری ناسروده ترین قصیده پائیز بود جایی فراسوی سوسوی چراغ...
-
غبار تنهایی
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:54
یک نفر در غبار تنهایی روی سکوی سپیده دم رویایی جایی در قصیده ای بارانی میشود رویا شاید قصه ای برای فردایی سکوت ممتد روزهای زمستانی مثنوی تکیده از درخت پیچک سار روی سپیده دم زیبای صبحگاهی درون برون از زندگی از درخت شکوفه های سکوت انگیز تار سه تاری در درون تارهای غار تنهایی حسام الدین شفیعیان
-
/دار قالی چو شعرم ببافان از نو/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:53
/دار قالی چو شعرم ببافان از نو/ چه خالی گفتی با چه حالی گفتی از چه عالی گفتی یا که فانی گفتی با ستاره گفتی یا که آسمانی گفتی از بر بهر نگفتی چه عالی گفتی گلفشانی گفتی با نشانی گفتی بند بند مرا دار قالی گفتی دار کشیدی شعرم یا که من را زدی نقش چه عالی بافتی از چه رو این شده زندگیم نکند شعر مرا با نخی بر دلت کوک زدی طرح...
-
پری دریایی
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:53
پری دریایی --- قدم هایت را آهسته بردار پری دریایی به ساحل انسانها خوش آمدی دلت را دریایی نگه دار اینجا شهر است نه پشت دریا قایقی اگر داری جا بگذار عاشقانه برگرد به دریا شهر با تمام آهنی بودنش تو را خورد خواهد کرد شهر چراغ دارد آن هم قرمز حسام الدین شفیعیان
-
/دفتر زمین/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:52
/دفتر زمین/ دفتر زمین چه رنگها دارد هم سیاه هم سفید هم زرد و رنگها دارد دفتر زمین چه قشنگ برگین است هم صدو به چهل هم شصتو و کوتاه دارد آری زمین هم قصیده تب آغازو پایان دارد هم خط قشنگو هم خط میخی دارد هم زیر زبر هم تمدن کهن و هم جدید هم دارد حسام الدین شفیعیان
-
/شمع و شمع ها/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:50
/شمع و شمع ها/ آتش در دل پروانه زدن چون شمع به روی گلو گردش ایام زدن شمع دوریست که پروانه بگردد گرد آن جمع شمعی که سوی جانانه زدن ماحصل نقطه پرگار جهانیم خوش آنکه پرگارش دور خوبی بر جهان متبلور زدن چه تبلور الماس که در دل دیگران خوبی برای دل جانانه زدن حسام الدین شفیعیان
-
خواب زمستانی
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:50
شهر خواب بافتنی زمستانی شهر خواب طولانی چهارراه حروف آجرهای درهم تکیده ساختمان های غروب بلواری که میبرد زندگی را جای پنهانی جایی در شهر مردی میزد تار تنهایی خزان برگ گرفته شهر درد و غم داشت اینجا شهر آرزوها کمی حرف میداشت برای شعرم بافتنی میبافی آدم برفی ها همیشه قصه رفتن دارند حسام الدین شفیعیان
-
خواب زمستانی
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:49
شهر خواب بافتنی زمستانی شهر خواب طولانی چهارراه حروف آجرهای درهم تکیده ساختمان های غروب بلواری که میبرد زندگی را جای پنهانی جایی در شهر مردی میزد تار تنهایی خزان برگ گرفته شهر درد و غم داشت اینجا شهر آرزوها کمی حرف میداشت برای شعرم بافتنی میبافی آدم برفی ها همیشه قصه رفتن دارند حسام الدین شفیعیان
-
شهری رویایی
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:48
یک سبد شعر برای کلبه ی تنهایی یک سبد واژه پر از حجم دردو کمی بارانی نغمه ای که مرا میبرد با خود به شهری رویایی آنجا باغبان داشت گلی و گیاهو دلی دریایی پشت پرچین اقاقی یک نفر شعر میخواند از غم واژه کمی حرف کمی گل میکاشت جای حرفم نبود طاقچه ی حجم هجایای کشیده روی کلمات پتک انگیز ترین خورد کننده داشت کلمه روی ردیف صبح...
-
/قطعه ای برای سرودن/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:47
چند بلوک و چند چهارراه هیاهوی خاموش عکس کودکان در خاک صدای گریه صدای خنده صدای مات زنده ها برای تابوت ها عجیب سکوتی دارند مردگان انگار با خود تمام ارزوهایشان را به خواب برده اند حسام الدین شفیعیان
-
سیاره آدمک ها
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:46
سوت سوت سوت ایست ممتد شعر شهر خواب از شعر شعر خواب از شهر تکان تکان شعر را بتکان بر روی واژه نقطه نقطه هست نکته مغز بادامی که تلخی شعر دارد شیرینی از کام شعر انگیز دارد تابلوی سیاه زده از گوشه عکسی عکس های خواب زده خواب زدگان زندگان شعر تاریخچه کهن عصر مدرن ابیات تازه از تراشه های نوک مدادی مداد کیبوردی مداد غیر کاغذی...
-
/مترسک قصه/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:44
مترسک تنهایی ها چرا غمزده ای در میان شب روز چرا تب زده ای چرا قصه ی اینجا تبی مفرد داشت با فعلو مضارع غمی مبهم داشت روی شاخه های فردا برگی از پائیز بود قصه از اول خط برگ ریزان تب جالیز داشت آدم برفی هم مثل این شعر غم فردا داشت کوچه ی شب زده در تاریکی قصه ی مردنو مرگو تب پائیز داشت حسام الدین شفیعیان
-
/رود و دریا/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:43
در مسیر رود بود سنگلاخ ها رود زصخره زدو شد سیلاب ها آرزویش به دریا رسیدن میرفت در مسیر دریا چه بود سنگلاخ ها رود گلالود شد از سنگ خاک گرفته مدتی ماندو بو گرفت زسنگلاخ ها سد او شدن تا به دریا نرسد سد او که اندیشه دریا شدن ها خروش او باران میگرفت زسنگ شکستو شد همره دریاها شاعر-حسام الدین شفیعیان
-
/خود از خود بشکنو خود شکن از فکر دگری/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:43
بنهو بارو ببندو نمنی زمنی از من بی من شو تو مرد دگری خود بتکانو بتکونو تکانی زفکرت بدهو تو شو ای فکر چو مرز بی نشانی از نشانی که رسد بر دل دوست چو تمنا بکنی ز خود زخود زدیگری تو دگر خود زبی خود شده ای چو درخت بی ثمری بالو بالت به پرواز دلت آینه ای از بر عشق چو به بر بندیو بندی زخود تو ثمری شبو شبها برفتو تو همی شو که...
-
کوزه از چه طرح عالی میداشت
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:42
شعر را کوزه گری خواست که طرحش بزند دور دور به دستان هنرمند خودش طرح بزند خواست شعر را به دستش درون کوزه حرف بزند حرف زد درون کوزه نه برون آن طرح زد گلهای بنفشه و سنبلو آفتابگردان برونش چه زیبا مینگشت کوزه گر غم خود را به کوزه چه زیبا میزد انگار تمام ساعت همان طرح زدن خواب کوزه زطرحش برون شعر زدن دیدم که هنر طرح زدرون...
-
قلب تپنده
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:42
قلب تپنده اگر ریشه کند فکر را آغاز سر ریشه کند قلب تپنده مغز تفکر شعر درون ماست غزل بیت بیتش سروده ناسروده ماست اینجا مدار عاشقی پرچین اقاقیاست کمی برای شعرم بذر بشو اینجا سرودن ناسروده هاست Hesam-shafieian
-
/سکوت نهنگ ها/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:41
قدم هایتان را آهسته بردارید آدمها ساحل سکوتی عمیق دارد کمی برایشان ساز بزنید دیگر نهنگ هابیدار نمیشوند سکوت کنید آدمها نهنگ هاخوابیده اند حسام الدین شفیعیان
-
قصه شاپری
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:41
شاپری قصه دلش تنگ شده در ورای دل قصه کمی حرف شده راوی از غصه برایش پری از دیو شده آخر قصه دگر شهر آن کاغذ بود زدو سنگ بر کلاغی که دلش تنگ شده شاعر-حسام الدین شفیعیان
-
/پروانه بشو/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:40
/پروانه بشو/ نگاه میکنی عمق پیله را که پروانه شوی همره عشق چو دیوانه شوی در چنان چون چرا چنین چگونه شعر شوی از فکرو خیال خود شعری زده ای با فتح چنین چون چنان گل زده ای آخر شعر برای خط زدن نقطه سر خط ویرگول زده ای حسام الدین شفیعیان
-
کوچه های باریک زندگی
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:38
میل بافتنی که میبافت سرمای زمستان را بر تن کودک قد کشیده لباس آدم برفی تابستان را فصلها یعنی گذر از آدمک هایی که میبرند دیروز را و تاریخها قد کشیدند میان سر فصلهای زندگی را چه خطوط دلتنگی بود جایی در فصل گمشدگی ها چه کوچه سردی بود میان چند شعر گمشدن ها و اینجا دفتری به پهنای تمام فصل های زندگی هست حسام الدین شفیعیان
-
قصیده ای طوفانی-چند اپیزود بهم ریخته
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:37
برای قصیده ها تنهایی برای شعر من کنج اتاقی کلماتی بارانی قصه از کاشتن بذری آغاز شد منو شبو شعرو قصیده طوفانی .. مثال عصر رنسانسی یک قصیده اساسی یک شعر تانک تانک قلم تانک اسباب بازی یک عروسک خیمه شب بازی وای چه مدل برندو عطر انگار تاریخ وسواسی شعرم را تن قصیده باز نشده تنگ کنار عطر وری وری ورساچی موتسارت گوش میکنی یا...
-
/فصل رفتن ها/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:37
/فصل رفتن ها/ اسطوره ی تاریخ کهن شوالیه ی درد های زمین قصه ی ماقبل از عدم بر ختم جایی در قصیده ی تبلور پنهان از زندگی پازلی از چند اپیزودیه غمبار از فصل زمستان تا پائیز تک نواز سمفونی مرگ قطعه ای از متینگ تنهایی بار شکستن ماضی های بعید هر چه قبل بود حال بعید تکرار فاعلاتن فاعلاتن های فالش مغز تمامیه مداد هایت برایت غم...
-
/کوچه دلتنگی زمین/
یکشنبه 15 اسفند 1400 13:36
/کوچه دلتنگی زمین/ پنجره نورفشان خورشید میخندید باران نغمه شدو خوش بارید غزل از سرو شدو آسمان دلتنگ بود شعر گم گشتو شاعر همی گم میگشت در پی کوچه ی تردید کمی باران بود ماه از پس پرده چرا نالان بود غم برایش کمی لالایی شعر برایش کمی حرف میشد قصه سرفصل غرلهای دل او میشد حسام الدین شفیعیان